یادداشت ارسالی به مناسبت روز شیخ اجل

روزگارِ حضرت سعدی،یکی از تلخ ترین و خون بارترینِ ادوارِ تاریخی ایران است

گروه استان ها - روزگارِ حضرت سعدی،یکی از تلخ ترین و خون بارترینِ ادوارِ تاریخی ایران است چرا که مغول های خونریز از شرق به ایران یورش برده و هر که و هرچه را بر سرِ راه خود می دیدند،ویران می کردند.
کد خبر: ۱۱۹۹۳۴۳
تاریخ انتشار: ۳۱ فروردين ۱۴۰۴ - ۲۱:۲۷ 20 April 2025

به گزارش خبرنگار تابناک از کهگیلویه و بویراحمد ، دکتر سیاوش نریمان ، شاعر ، نویسنده و استایار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی یاسوج به مناسبت اول اردیبهشت روز نکوداشت شیخ اجل سعدی طی یادداشتی برای تابناک نوشت :

به نام خداوندِ جانْ آفرین.

حکیمِ سخنْ در زبانْ آفرین

- سعدی،بهارِ مُکرَّرِ ادبِ پارسی.-

اوَّل اردیبهشت ماه،روز نکوداشتِ استادِ چیره دستِ نظم و نثر،سعدی شیرازی ست.

در طلیعه نوشتارم،ابیاتِ کوتاه اینجانب را نیز در ستایشِ حضرت سعدی و دیگر سرایندگان ادب و شعرِ پارسی پذیرا باشید که:

بر دلْ نوشته ایم ترجیعْ بندشان/

جاری ست مثلِ آب،شعرِ بلندشان/تا اوجِ آسمان،پیچیده نامشان/ ما هم نشسته ایم در احترامشان/لابُد گر آدمی یک روز،مُردنی ست،/ شاعر،همیشه هست،حقَّاً که مُرده نیست/کِی گفته مُرده اند سعدی و مولوی/تا هست بوستان تا هست مثنوی/این یادهایِ سبز،کَی می رَود زِ یاد،/هرچند بگذرد از عمرِ ما زیاد/این جاودانه ها،روشن ترین شدند/ مثلِ پیمبران،سهمِ زمین شدند/برخیز لحظه ای در احترامشان/ با حمد و سوره ای بهرِ تمامشان/ وقتی که می رسم گاهی کنارشان،/ می بوسم از دلم،سنگِ مزارشان/

شیخِ ناموَر شیراز به افصحُ المتکلِّمین شهرت یافته است.بزرگْ سخنوری که در مدرسه نظامیه بغداد،آموزه ها و نکات ارزنده ی نادره روزگاران،ابوحامد محمد غزالی را،نیوشیده و نوشیده تا جایی که وی را «امامِ مرشد» خویش خوانده است.محضرِ شیخ شهاب الدین سهروردیِ نامدار را نیز درک کرده و گفته که:

مرا پیرِ دانایِ مرشدْ شهاب،/

دو اندرز فرموده بر رویِ آب/

یکی آنکه بر خویش،خودبینْ مباش/

دگر آنکه بر غیر،بدبین مباش/

شیخ اَجلِّ فارس،بسانِ جهانگردی،بلادِ عراق،شام،حجاز،هندوستان،آسیای صغیر،چین و افریقا را درنوردیده و به قول خودش از هر گوشه ای تمتُّعی یافته و از هر خرمنی،خوشه ای از معرفت برداشته، آنجا که سروده است:

در اقصایِ عالم،بگشتم بسی/به سر بُردم ایَّام با هر کسی/تَمتُّع زِ هر گوشه ای یافتم/زِ هر خرمنی،خوشه ای یافتم/

روزگارِ حضرت سعدی،یکی از تلخ ترین و خون بارترینِ ادوارِ تاریخی ایران است چرا که مغول های خونریز از شرق به ایران یورش برده و هر که و هرچه را بر سرِ راه خود می دیدند،ویران می کردند.

آن نغزگویِ شیرین سخن در شهرِ شیراز، نشو و نما یافته که پس از مرگش،«ابن بطوطه» جهانگردِ نامدارِ افریقایی،آن شهر  را به خاطرِ بازارها،بوستان ها،نهرها و مردمِ زیبا و خوبش در سراسرِ مشرقْ زمین،کم نظیرْ توصیف کرده است.

سعدی،اثرِ بوستان را در حدود چهار هزار بیت در ۱۰ باب آن هم در ایَّام سفر به نامِ اتابک ابوبکربن سعدِ زنگی که سعدی و دیگر دانشمندان و شاعران را می نواخت،سروده است.

این کتاب در قالب مثنوی و بر وزنِ متقارب یعنی همان وزنِ شاهنامه فردوسی ست.

کتاب بوستان را دوستانِ سعدی بدین نام نامیده اند تا با کتاب گلستان،تناسبِ شکلی داشته باشد و گرنه نام این کتاب، سعدی نامه است.

این گنجینه ادبی،اثری ست اخلاقی و حکمی که به تعبیر استاد غلامحسین یوسفی،«جهانِ مطلوبِ» سعدی ست.

در واقع،سعدی،اتوپیا یا همان مدینه فاضله خود را در بوستان می جسته و موجز و دلنشین در قالب حکایات نغز این آرمانشهر را به تصویر کشیده است. در این آفرینشِ سحرانگیزِ سعدی،مقوله هایی چون: سپاسگزاری از خداوند،جایگاه خِرد،سلوکِ رفتاریِ فرمانروایان،تکریمِ حقوق مردم، تواضع و ایثار،مُروَّت و مردمْ نوازی،عشق و مَحبت،پارسایی،احسان و قناعت،رضا، تربیت،توبه و مناجات به زیبایی جلوه گر است.

دومین اثرِ نفیس سعدی،کتاب گلستان، تلفیقی ست از نظم و نثر که در بهار ۶۵۶ در هشت باب نگارش یافته و یکی از شاهکارهای دلپذیرِ نثرِ فارسی ست که با تحمید و ستایش خداوند،زینت یافته است.

شیخ شیراز در کتاب گلستان با مردم به صداقت سخن می گوید.در سخنِ سَخته و پخته او،نومیدی جایی ندارد.شکست و ناتوانی،رنگ می بازَد،گلستانش،جلوه گاهِ امید،پویایی و تلاش انسانِ جستجوگر برای دستیابی به مطلوب است.سعدی،گلستان را همیشه خوش و خرم می دانسته و این چنین به توصیفش پرداخته که:

به چه کار آیدتْ زِ گُل،طَبقی/ از گلستانِ من بِبَر ورقی/ گُل همین پنج روز و شش باشد/ وین گلستان همیشه خوش باشد/ .

در این کتاب،اوضاعِ اجتماعی و فرهنگی روزگارِ خویش را بازتابانده است.جهانی که ترسیم می کند،جهانی ست واقعی و نه خیالی و موهوم.به همین دلیل،سخنِ شاعرِ حکیم فارس به سادگی،مرزهایِ زبان فارسی را درنوردیده و بسیاری از ادبیاتِ جهانیان را نیز تحت تأثیر خویش قرار داده است.

در فخامت و ایجازِ غزلِ سعدی نیز همین بس که حافظ راز شیراز با آنکه یکصد سال پس از سعدی می زیسته و غزلِ خود را معجزه تلقِّی می کرده،وی را استادِ غزل می دانسته آنجا که گفته است:

استادِ غزل سعدی ست پیش همه کس امّا/دارد سخنِ حافظ،طرزِ سخنِ خواجو/

یا دیگر شاعرانی که سعدی را بانیِ طریقتِ شعر در کنارِ فردوسی و انوری برشمرده اند:

در شعر،سه کس پیمبرانند/

هرچند که لانَبیَّ بَعدِی/

ابیات و قصیده و غزل را،/

فردوسی و انوری و سعدی/

با تبجیل از یادِ آن نادره روزگاران که تابنده تر از آفتاب در سپهرِ ادبِ پارسی می تابد و دل های شیدا را می رُباید،سزاوارتر آن است که نگذاریم بر آینه تابناکِ آن سلسله جنبانِ نظم و نثر پارسی،گَرد و غبارِ بی مهری بنشیند و نام و آثارش به مَحاقِ فراموشی رَوَد.

سخن پایانی ام را با دو بیت از این یکه تازِ آوردگاهِ بلاغت و فصاحت آذین می بندم که فرموده است:

به پایان آمد این دفتر،حکایت همچنان باقی/ به صد دفتر نشاید گفت،وصفُ الحالِ مشتاقی/نه حُسنَت آخِری دارد نه سعدی را سخن،پایان/بمیرد تشنه،مُستَسقِی و دریا همچنان باقی/

آخرین اخبار