شکوه شعر آیینی ایران در دامنههای سبلان
گفتگو: یزدان سلحشور
شرح عکس: عمارت عالی قاپو ؛ مرکز اصلی تجمع عزاداران حسینی اشعار عاشورایی در زمانی که زبان ترکی با محدودیتهایی از جانب حکومتهای گذشته مواجه شده بود توانست با پرداخت عمیق و تأکید بر استفاده از ساختار قوی و ریشهدارش، به نوعی حیاتبخش این زبان باشد بنابراین سنت مرثیهپردازی به زبان ترکی تاکنون هم با همان شدت و قوت ادامه دارد نقطه آغاز قوتمند شعر آیینی با سه چهره بزرگ این شعر معنی مییابد: «بیضای اردبیلی» با تلفیق عرفان و مراثی، «یحیوی تاج الشعرا» با حماسههای جاودانهاش و اگر مخاطب عام و سلیقه آن را در نظر بگیریم «انور اردبیلی»، «مضطر» و «کاتب اردبیلی» نیز از این دستهاند. توجه به روایت شاعرانه و استعاری از خبر مقتل، روایت دراماتیزه و نمایشی اشعار، حضور پر رنگ عرفان و حماسه در اشعار، اوج شعرهای آیینی عاشورایی در این زمان است
مقدمه:
«شعر آیینی» گرچه نامی تازه است اما سابقهای کهن دارد؛ به اندازه شعر هزار ساله ایران و هر آنچه از بزرگی این شعر، روایت شده در تذکرهها یا حافظه تاریخی مردم ما، از این گونه شعری جدا نیست و استان اردبیل هم قرنهاست که مرکز خلاقه تولید و انتشار و ارائه شعر آیینی در این مرز و بوم است. این شعر، اکنون نه تنها با وجهه سنتی خود، حضور و دوام و قوام دارد که در چارچوب شعر مدرن هم توانایی حضور در شعر امروز کشور را یافته و اتفاقاً به شعری پیشنهاددهنده هم بدل شدهاست. دکتر وحید ضیایی از همین نسل مدرن شعر آیینیاست که هم محقق است، هم منتقد، هم مدرس، هم شاعر ؛ او در این گفتوگو با جزئیات، به سراغ تحولات در این نوع ادبی رفته و رویکردهای آن را در شعر استان اردبیل تشریح کرده است.
چطور است اول درباره پسزمینه «شعر آیینی»، به عنوان یک ژانر ادبی، در اردبیل صحبت کنیم. سابقه این نوع شعر در اردبیل به چه زمانی برمیگردد؟
اگر از تکشعرهایی که در دواوین شاعران پیش از صفویه در مدح و گاه ذکر مرثیه ائمه شیعه(ع) به علت محدود بودن دسترسی به منابع آنها بگذریم و به آغاز سلسله صفویه و دیوان بنیانگذار آن، «شاه اسماعیل» نظری بیفکنیم اشعاری که او در مدح ائمه(ع) دارد[غزل یا تک ابیات مرثیه وار] شاید آغازی برای شعر آیینی اردبیل محسوب شود البته کسی چون «نشاطی اردبیلی» را هم در دوران «شاه طهماسب» داریم که با کتاب «شهدانامه» از آغازگران این ژانر میتواند محسوب شود اما بواقع از 150 تا 200 سال قبل است که شعر آیینی و بخصوص شعر مرثیه در اردبیل شکل میگیرد و با رشد مجالس شبیهخوانی و عزاداری محرم در اردبیل، شعر و شبیهخوانی و تعزیهگردانی ارتباطی عمیق با هم پیدا میکنند؛ شاعرانی چون «شمس عطار اردبیلی» یا «صدر الممالک اردبیلی» که جزو پیران طریقت و بزرگان عرفان اردبیل در دوره قاجاریه بودند، آغازگر این سبک فاخر میشوند و به نوعی احیاگر زبان و شعر ترکی هم؛ البته ناگفته نماند اشعار و اسامی بسیاری هست که به دلیل کمبود حافظه مکتوب، عموماً از دسترس خارج شدهاند. به هر حال نقطه آغاز قوتمند شعر آیینی با سه چهره بزرگ این شعر معنی مییابد: «بیضای اردبیلی» با تلفیق عرفان و مراثی، «یحیوی تاج الشعرا» با حماسههای جاودانهاش و اگر مخاطب عام و سلیقه آن را در نظر بگیریم «انور اردبیلی»، «مضطر» و «کاتب اردبیلی» نیز از این دستهاند. دوره پهلوی، به دلیل فضای خاص حاکم، چه سیاسی و استبدادی و چه اقتصادی، دوران اوج این هنر است. توجه به روایت شاعرانه و استعاری از خبر مقتل، روایت دراماتیزه و نمایشی اشعار، حضور پر رنگ عرفان و حماسه در اشعار، اوج شعرهای آیینی عاشورایی در این زمان است. همین امر در نسل بعد نیز ادامه مییابد و با حضور مرحوم «انور»، استاد «منزوی اردبیلی» و سایر کسانی که ذکر خواهد شد، این چشمه جوشان باقی میماند.
به نظر میرسد «شعر آیینی» در این استان، به دلیل آمیختگی با مراسم ایام سوگواری، حتی بیش از ژانرهای دیگر ادبی، دو زبانه شکل گرفته باشد. از لحاظ شگرد، تصاویر و دراماتیزه کردن روایت در شعر، چه تأثیرات متقابلی، شعر آیینی فارسی بر شعر آیینی ترکی و بالعکس داشته؟
بله. اشعار عاشورایی در زمانی که زبان ترکی با محدودیتهایی از جانب حکومتهای گذشته مواجه شده بود توانست با پرداخت عمیق و تأکید بر استفاده از ساختار قوی و ریشهدارش، به نوعی حیاتبخش این زبان باشد بنابراین سنت مرثیهپردازی به زبان ترکی تاکنون هم با همان شدت و قوت ادامه دارد اما ظرفیت زبانی و قوت ریشهشناختی زبان ترکی با پرداخت روایی و سینمایی شاعران قَدَر، شیوهای از شعر آیینی را رقم زده است که شاید بتوان گفت تغییراتی که در برخی گونههای فارسی اشعار آیینی، بخصوص در قالبهای کلاسیک انجام شده، بواسطه همنشینی این دو زبان و الهام و شناخت شاعران پارسی زبان از این اشعار و مراثی بوده است. «تاج الشعرا» در بیشتر اشعارش شاهنامهوار چنان به توصیف ومقتلخوانی میپردازد که انگار همانجا حضورداری و درک فضا میکنی. در حقیقت به نظرم مکتب شعر آیینی اردبیل با حضور چهرههایی چون «بیضا»، «یحیوی»، «انور» و «منزوی» و ادامه آن در ذوق و توان والای امروزیان و البته مخاطب بسیار بالایش در سطح کشور، تأثیر عاطفی، زبانی و تصویریاش را در هر دو زبان بخوبی ایفا میکند.
کمی درباره نشستهای تخصصی شعر آیینی بگویید. در این نشستها، آثار، چه به صورت سنتی چه به شکل مدرن، نقد هم میشوند؟
در دوران قاجار، عرفا و صوفیان و اهل فضل اردبیل حلقههایی داشتند تخصصی و بزرگ که محل تلاقی افکار و آرایشان بود. نشستهایی که یادگاران آنها در تصاویر مربوط بدان دوره ثبت است. حضور علمای اهل طریقت و فضلای شاعر و حتی شاهزادگانی که عموماً شاعرپیشه بودند به رونق محافل ادبی خصوصی و تبادل فکر آنان میانجامید. در عکسهایی که از مرحوم «ضیاء الدوله» (جد پدری من) در آرشیو اسناد تاریخیاست حضور شاعران و عالمان و اهالی صوف مشهود است اما از اینها که بگذریم و سابقه هفتهخوانیها و مراسم خاص دهه محرم را هم که در نظر بگیریم، انجمنهای رسمی اردبیل اینهایند: «انجمن ادبی آل محمد(ص)» که با حضور چهرههایی چون مرحوم «انور اردبیلی»، مرحوم «منعم اردبیلی»، مرحوم «حیرانی» و استاد «منزوی»... شکل گرفته و تاکنون هم جزو جدیترین محافل شعر آیینی اردبیل است. «انجمن ادبی دارالارشاد» با حضور نامهایی چون استاد «تقایی»، «حسین غفاری»، «غلامرضا هادی» و دیگران... «انجمن ادبی حافظ» که با حضور مرحوم «انور»، «شاهی»، «نوید آذربایجان» و «علی اصغر صادق» شکل گرفت و هم محفل شاعران آیینی و هم استادان دانشگاه و ادیبان شهر نیز بوده و هست و چهرههایی چون: مرحوم «عاصم اردبیلی»، استاد «یحیوی ائلچی»، «میر علی عابدیان»، «نجفی سوها (سخنور)»، «خلیلزاده چاووش»، «بختیاری»، مرحومان «حیدر دوست»، «نیکنژاد»، «معنوی» و بسیاری که در بیشتر این محافل حضور داشتند . درباره نقد و نظر درباره اشعار آیینی هم باید از این انجمنها نام ببرم: «انجمن ادبی انور»، چند مؤسسه که تازگیها تأسیس شدهاند و نیت پرورش شاعران و مداحان جوان را دارند و البته در دو سال اخیر انجمن شاعران آیینی حوزه هنری اردبیل که به نوعی هم شعرخوانی است و هم نقد و بررسی شعر؛ البته باز نقش هیأتهای مذهبی هم بسیار پررنگ است چون هم تعداد زیادی هستند هم شاعران بسیاری اعم از پیشکسوت یا جوان در آنها حضور دارند.
در اردبیل چه انتشاراتی به شکل تخصصی به انتشار شعر آیینی میپردازند و چقدر توانستهاند به رشد این ژانر ادبی کمک کنند؟
به آن مفهوم که فقط به نشر کتابهای آیینی بپردازند (به قول خودمان کتاب نوحه) نیست، مثلاً در تهران فرزند استاد «منزوی»، «نشر فائزون» را دارد که اختصاصاً به این ژانر میپردازد اما تقریباً همه ناشران اردبیلی از جمله «نشر محقق اردبیلی» [به عنوان نشربرگزیده کشوری] آثار فراوانی را در این زمینه منتشر کردهاند؛ هم مجموعه شعر آیینی به شکل و شمایل کهن آن (مجموعههایی در قطع رقعی با مجلد گالینگور)، هم کتابهای پژوهشی در زمینه مراسم محرم و عاشورا و هم مجموعههای نو آیینی جوانترها را. در حقیقت وقتی از اردبیل سخن به میان میآید باید به هنر و ادبیات آیینی آن نقبی زد. نمیشود شعر را بیجایگاه آن در تعزیه و شبیهگردانی، یا مراسم خاص سینهزنی و زنجیرزنی هیأتهای مذهبی، برنامه خاص محلات ششگانه و آیینهایی چون تشتگذاری یا شمعگردانی، یا اصلاً پژوهشگران مکتوب این آیینها و جایگاه آنها در ادبیات آیینی کشور، عنوان و بررسی کرد. شاید اگر آثار گرانسنگ استاد «دکتر جابر عناصری» در زمینه پژوهش تعزیه و ادبیات آیینی نبود جایگاه اردبیل بدین مرتبه که هست مطرح نمیشد. این مرد یک تنه خود دریاییاست از دانش و معرفت و حضورش در قلب عزاداریها از ایام طفولیت و بعدها تحصیلات عالیاش در زمینه مردمشناسی در دانشگاههای خارج کشور و آثار پرشمار تولید شدهاش در زمینه ادبیات آیینی و هنر نمایشی و اسطورهشناسی، تأثیری بسیار در علمی شدن این حوزه داشته است. پیشکسوتانی چون «بیوک آقا جامعی» یا «ربعلی بلبلی» از دیگر پژوهشگران این عرصهاند.
نسل جدید شاعران شعر آیینی، از چه دههای در این استان فعال شدند؟
فکر کنم بین سالهای هفتاد و هشتاد، نسلی از شاگردان همین محافل ادبی آیینی یاد شده، که البته با گرایش اجتماعی و تغزلی استادانی چون مرحوم «عاصم اردبیلی» یا استاد «یحیوی ائلچی» (فرزند تاج الشعرا) نیز مأنوس بودند، با توجه به فضای عمومی شعر کشور (عموماً غزل نو) دست به تولید آثاری متفاوتتر زدند: کسانی چون «محمد سیمزاری» (شعر و پژوهش)، «علیرضا الفبایی» (غزل و ترکیببندهای عرفانی نو)، «دکتر کاظم نظری بقا» (شعر، نقد ادبی، پژوهش)، «دکتر شهریار نعمتی»،
«ناهید الهوردیزاده» (شعر سپید آیینی)، «اسد نیکفال» و بعدها «عادل تنظیفی»، «احسان محمدی»، «حامد لطفی» و «قلندری» و... البته امروز شعر عاشورایی استان آنقدرها تناور و پرتعداد است که ذکر نام همه شاعران جوان و پیشکسوت مقدور نیست اما شاید بتوان اذعان داشت که بزرگترین جمعیت شاعران استان را (در سبکهای متفاوت ادبی) شاعران آیینی به خود اختصاص دادهاند و البته نقش مخاطب خاص و تعدد هیأتها و محافل عاشورایی نیز در این میان بسزاست.
نسل جدید، نشستهای تخصصی ویژه خودشان را هم دارند؟
حضور بیشتر دوستان در همین مجالس ادبی و هیأتهاست و شاید تنها مؤسسات جدید یاد شده که حالت آموزشی دارند و البته جلسه حوزه هنری استان، درصد بالایی از جوانترها را با خود داشته باشد.
آیا شعر آیینی اردبیل توانسته در این مدت، منتقد مدرن تربیت کند که بر روند رشد این شعر تأثیرگذار باشد؟
بحث نقد شعر همیشه و از همان دهههای گذشته در محفل شعر آیینی رواج داشته است و اصولاً پیشکسوتها بعد از شعرخوانی همیشه به نقد و بررسی شعر پرداختهاند، چه در زمان گذشته یعنی دهههای چهل و پنجاه و چه محافل ادبی بعد از انقلاب. باید در نظر بگیریم که به قول قدیمیترها جرأت و جسارت میخواسته تا جوانی جلوی استاد «انور» یا استاد «منزوی» بزرگ یا کسان دیگر شعر بخواند و حتماً رسم ادب را از همه لحاظ بجا میآورده. استادان هم توجه خاصی به درست ادا شدن شعر داشتند، چرا که شعر را نوعی هدیه به بارگاه امامان معصوم(ع) میدانستند و از کوچکترین اشتباهی چه زبانی و نحوی و چه محتوایی نمیگذشتند؛ اینکه زبان، فاخر باشد و کلام، درست منعقد شود و بخصوص اشکال تاریخی یا مقتلی نداشته باشد؛ خصوصاً در شعر گذشته آیینی، قصد شاعر فقط گریاندن مخاطب آنهم به هر قیمتی نبود و شاعران به عمق ادبی، حکمت شاعرانه و نَفْس قیام و درستی روایات و آوردن آیات و احادیث و استفاده بجا از آنها تأکید داشتند. از این رواست که شعر آیینی و کلاً مکتب شعر آیینی اردبیل همواره در اوج بوده است و حتی بعد از گذشتگان یاد شده، استادان پیشکسوت هم همین منوال را ادامه دادهاند. در اینجا بهتر است از استاد «عسگر شاهی اردبیلی» به عنوان کسی که در حفظ آبروی ادبی گذشته شعر عاشورایی نقشی بسزا ایفا کرده نام ببریم که شاید اگر آثار او نبود به نوعی شعر امروز اردبیل، آن وجاهت تاریخی و فخامت ادبی والایش را در این قد و قامت نداشت.
اما از معاصران نیز «دکتر کاظم نظری بقا» با روند متفاوتی که متأثر از غزل نو امروز ایران است، هم رنگ و بویی تازه به شعر کلاسیک آیینی بخشید هم با نقدهایی علمی که بر آثار منتشرشده آیینی داشت، توانست برخوردی آکادمیک با مقوله ادبیات عاشورایی داشته باشد. چندین جلد کتاب نقد ادبی ایشان آغازگر نوعی از نقد مکتوب علمیاست که هم راه را برای پژوهشگران این عرصه باز میکند هم لزوم بازخوانی آثار گذشته را یادآور میشود، البته به یاد داشته باشیم که بسیاری از شاعران اردبیل و حتی منتقدانش متأسفانه به ثبت کتابی آثارشان نپرداختهاند و به اصطلاح نقاد یا شاعر شفاهیاند و این آفتیاست که محقق تاریخی را در جمعآوری آثار و ذکر نمونههای دیگر با مشکل روبهرو میکند. نکته جالب دیگری هم گفتنیاست؛ سالهاست قهوهخانههای مناطق خاصی از اردبیل، به اصطلاح پاتوق این شاعران است و شاید جدیترین نقدهای شفاهی به آثار و بیشترین قرائت غیر رسمی آثار، در همین جاها اتفاق میافتد؛ سنتی که در دهههای اخیر نیز ادامه پیدا کرده و بسیاری از این چایخانهها را محفلی برای دستههای متعدد شعری قرار داده است.
شعر نسل نو شعر آیینی تا چه حد توانسته به میان مردم برود؟ منظورم از لحاظ ورود شعر این نسل، به مراسم سوگواریاست و بدل به مراثی شدنش ...
شعر نسل نو یک جهتش ادامه همان شیوه قدماییاست با همان سبک و سیاق قدیم که خاستگاه و محل ارائه سنتیاش در هیأتها و دستههای عزاداری در ماه محرم است پس طریقه اجرا و قالبها و شمایل کلی، یک ساختار تاریخی منسجم است که بههمپیچیده و غیر قابل تغییر است چه در مساجد و معابر عمومی هنگام عزاداری و چه انجمنهای ادبی؛ حتی شیوه خواندن شعر هم سنتی و قانونمند است.
اگر منظور از نسل نو آن دسته از شاعرانی باشند که به قالبهایی چون غزل نو یا دیگر ترکیبات معاصرپسند ادبی میپردازند چون «بقا» و «الفبایی» و «نعمتی» و دیگران... محل ارائه آنها در جلسات ادبی آیینی با گرایش به مخاطب خاص است یعنی مخاطب عام بر همان زیباییشناسی گذشته مایل است مگر مخاطبانی که در چارچوبی جدا از شیوههای قالببندیشده این نوع مراسم شکل گرفتهاند مثل شب شعرها، کنگرهها یا متأثر بودهاند از انتشار این شعرها از طریق رسانههای مجازی یا چاپ کتاب. به نظر میآید دو طیف یاد شده هر یک وجهی از شعر آیینی اردبیل را نمایندگی میکنند؛ یکی همسو با گذشته فاخر و دیگری در صدد امتزاج آن با شعر آیینی سراسر کشور، هم در نوع رفتار شعری و هم وجوه زبانی آن. شعر سپید هم که مقولهای کاملاً جداست چون مخاطبانی خاصتر، زبانی استعاریتر و شمایلی جهانگرایانهتر دارد.
کوتاه سرودههای آیینی سپید «ناهید الله وردیزاده» یا گرایشهای سپید بیشتر مقاومتی – آیینی «پیام جهانگیری» یا «سولماز صادقزاده»، از این گروه میتواند باشد. سعی خود من هم در «جانگویهها» (ترجمه زیارت غدیریه امام هادی(ع)) در باز آفرینی شعرگونه آن) یا مجموعه «تغزل سکیت» (با تأکید بر اجرای متفاوت زبان شعر سپید معاصر در شعر آیینی) نیز از همین مقوله است.
اگر بخواهید به عنوان یک منتقد مدرن، شعر آیینی سنتی را با شعر مدرن این ژانر مقایسه کنید، چه امتیازات مثبت و منفیای به هر دو گونه میدهید؟ بگذارید سادهتر بگویم، وجوه ضعف و قوت هر کدامشان را چطور تشریح میکنید؟
زمانی که بزرگان معرفت و عرفان و ادب اردبیل آغازگر این نوع ادبی فاخر شدند، استیلای زبان و ادبیات کهن بر آثار ایشان چنان بود که نمیشد مثلاً با مولانا آشنا نبود و «بیضای اردبیلی» یا «شمس عطار» را درک کرد و لذت برد، تأثیر خاقانی و نظامی و فضولی و فردوسی بر زبان و اندیشه این شاعران و صمیمیت و خلوص ایشان در تقدیم اشعاری مجاهدانه بر آستان ائمه(ع) چنان بود که جایی برای ضعف و کمبودهای ادبی نمیگذاشت. از طرفی شاعر از آنجا که نانش از شاعری در نمیآمد و عموم این بزرگان معیشت خود را از جایی دیگر داشتند، نیاز به انبوهسرایی جهت محافل و مجالس دعوت شده نبود. مخاطب نیاز به شنیدن داشت تا آگاهی و حکمتش نسبت به واقعه عاشورا بیشتر شود و در عین حال در این عزای عظیم هم شریک باشد. مخاطب گوش فرا میداد تا نادانستههایش را از طریق شعر بگیرد که در آن زمان سواد عمومی پایین بود و کتابت از آن خواص، اما خواص نیز امانتدار خوبی بودند. حفظ ادب شرعی، رعایت همه اصول شاعری و انتقال مفاهیم ادبی و عرفانی و حکمی به گونهای مولانا وار بود و هر کدام از این شاعران شیوه خاص خودش را داشت.
«بیضا» با عرفان، شهادت را با زبانی نزدیک به فهم مردم ارائه میکرد، «تاج الشعرا» با نمایشی عظیم از تشبیهها و استعارههای زنده و پویا مخاطب را به صحرای واقعه میبرد؛ جای جای اشعار، رد پای گذشته ادبی شعر پارسی و آذربایجان مشهود بود. شعر، آن حکمت متعالی بود که به روایت واقعهای عظیم میرفت. «مضطر اردبیلی» زبان ساده و صمیمیاش را در فهم بیشتر مخاطب از شعور عاشورا، قرار داده بود. حتی در دهههایی نزدیکتر، شعر عاشورایی سلاحی بود برای بیان استعاری دردها و ظلمهایی که بر جماعت و ایل میرفت. رگههای اجتماعی شعرهای آیینی به زبان، به عنوان عامل ارتباط و وسیله ارائه محتوا میپرداخت؛ هر چند سواد عمومی مردم پایین بود اما نمایش تعزیه با استفاده از زبان شعر، آموزش ناخودآگاه زیست ادبی بود. مکتب شعر مرثیه اردبیل، هم حکمی بود هم به نقل اقوال و احوال عاشورایی میپرداخت ولی هیچگاه شعریتش را از دست نمیداد و از ظرفیت زبان ترکی بسیار بهره میبرد. شعر امروز هم ادامه همین مسیر است با فراز و فرودهایی اضطراری... شعر امروز مرثیه، مخاطبمحورتر شده است و شاعر برای حفظ مخاطب تلاش میکند؛ این تلاش با آوردن روایتهای پیاپی همراه است؛ با پرداختن بیشتر به شخصیتهای مختلف عاشورایی با توصیف عیان جزئیاتی بیشتر، با تأثیرگذاری عاطفی دراماتیزه شده در اجرای شعر خوانیها. اغلاط وزنی با توجه به بالا رفتن سواد شعری شعرا کمتر شده اما حکمت شعری و گنجینه ادبی و مطالعاتی امروز به اندازه گذشتگان نیست.
سایه بلند «بیضا» و «یحیوی» و «انور» و «منزوی» از لحاظ قدرت زبانی و قوت شعری همچنان ساری و جاریاست با این همه شاعر امروز تلاش میکند ضعفهای ادبی و مطالعاتی خود را با بیشتر کردن حواشی اجراها بپوشاند. به شهادت بسیاری از استادان فن، نبود مؤسسات تحقیقاتی خاص و محافل رصد دقیق این اشعار، بازخوانی نکردن و تصحیح ادبی آثار گذشتگان و حتی در بسیاری موارد جمعبندی آنها در کتب و دواوین و صورتبندی تاریخی ایشان، از اهم واجباتی است که باید مورد توجه قرار گیرد.
فکر میکنید این شاعران، تا چه حد میتوانند از لحاظ هنری به ارتقای سطح کیفی این ژانر ادبی در کشور کمک کنند؟
به نظرم سه جریان عمده جوان شعر آیینی امروز، الف) نسل تابع شیوه قدمایی با شیوهها و شگردهای اجرایی نو، ب) نسل عموماً ادبیتر با گرایش به انتشار کتاب و همسویی با شعر آیینی معاصر کشور با حفظ خصوصیات مکتب شعر مرثیه اردبیل و ج) سپیدسراهای آیینی، هر یک به نوبه خود شاخهای از درخت تناور شعر اردبیل خواهند بود. انگار این درخت با ریشههای عمیق و تاریخی خود، اکنون هر شاخهای که بگیرد بر عظمت آن افزودهتر خواهد شد و از آنجا که آبشخور همه جریانات، سرچشمهای عظیم از شعری تاریخمند و زبانی و حکمیاست، توابع آن نیز تأثیر هدفمندش را بر روند شعر آیینی ایران همچنان ادامه خواهد داد، البته ذکر این مطلب نیز خالی از لطف نیست که به شهادت تذکرههای تاریخی تا دوره مشروطه، حدود 116 شاعر ثبت شده به اردبیل نسبت داده شدهاند که در بین آنها شاعران صاحب سبکی چون «تزریقی اردبیلی» نیز دیده میشوند این یعنی سابقه تاریخی عظیمی از شعرپروری و ادبدوستی دارالارشاد، دارالامان، اردبیل!
حتی در زمان معاصر هم رشد شاخههای ادبی متفاوت نشان از همین بالندگی دارد؛ مکتب شعر آیینی، رشد غزل اجتماعی و ظهور شاعران بزرگ شعر اجتماعی و تغزلی در هر دو زبان ترکی و فارسی، شروع نهضت ترجمه ادبی با حضور و تولد مترجمانی چون «رضا سید حسینی» یا «عبدالله توکل» و تأثیر آنها در ترجمه امروز کشور، رشد و استمرار تولید ادبی گونه طنز با چهرههایی همچون «عمران صلاحی» یا «عاصم اردبیلی» و دیگران، حضور پررنگ داستاننویسان معاصر اردبیلی («محمد رضا بایرامی»، «داوود غفار زادگان» و... ) در عرصه داستان امروز، ظهور پژوهشگران بزرگ ادبیات کلاسیک چون «دکتر جابر عناصری»، «دکتر علی اصغر حلبی»، «دکتر ثروت» و بالندگی نامآوران شعر سپید و آزاد به شهادت حجم آثار و انعکاس ادبی ایشان در کشور، حتی چهرههای اردبیلی ادبیات کودک و نوجوان، همه را میتوان در لوای نام «دبستان ادبیات اردبیل» جا داد.
منبع: روزنامه ایران