به گزارش تابناک از استان خراسان رضوی، ایران من این روزها که میگذرد احساس میکنم که درختان سرو تو سرسبزتر و سربه فلک کشیدهتر و گلهای کوهپایهها و دشتهایت خوشبوتر و معطرتر از هر زمان دیگر است.
ایران من این روزها که میگذرد احساس میکنم که پرچم سه رنگ تو خوشرنگتر و قامتش برافراشتهتر از هر زمان دیگر است.
ایران من این روزها که میگذرد احساس میکنم که نام زیبای تو در ترانهها و سرودهها وتصنیفها بر زبان آواز خوانانت خوشنوا تر دلنوازتر از هر زمان دیگر است.
ایران من این روزها که میگذرد احساس میکنم که نام تو بر قلم خوشنویسان و تصویر تو بر بوم نقاشان زیباتر از هر زمان دیگر است.
ایران من این روزها که میگذرد احساس میکنم که مفهوم تو در اندیشه شاعران و عارفان و حکیمان و خطیبان تو عمیقتر و وسیعتر از هر زمان دیگر است.
ایران من این روزها که میگذرد احساس میکنم که نام تو در شاهنامه فردوسی شور آفرینتر و حماسه سازتر از هر زمان دیگر است.
ایران من این روزها که میگذرد احساس میکنم که برگهای کتاب تاریخ رشادتها و دلاوریهای رزمندگان تو در این روزگار از همه روزگاران افتخار آفرینتر و غرور انگیزتر ازهر زمان دیگر است.
ایران من این روزها که میگذرد احساس میکنم که ایمان مردمانت به خداوند از همه زمانها قویتر و امید به آینده بهواسطه این ایمان و اراده، درخشانتر از هر زمان دیگر است.
ایران من این روزها که میگذرد احساس میکنم که خون سربازان تو در رگهای پیکرت از همه دورانها حماسه سازتر و ایمان و باور و اعتقاد مردمانت محکمتر و امید به رسیدن به آرمانها و آرزوهایشان نزدیکتر از هر زمان دیگر است.
ایران من این روزها که میگذرد احساس میکنم که سایه لطف و محبت و رحمت خداوند بر وجود تو بیکرانتر و دست پلید دشمنانت برای زخمه زدن بر پیکر تو کوتاهتر و نقشههای نیرنگ و فریبشان رسواتر و زبونتر و خوارتر از هرزمان دیگر است.
ایران من این روزها که میگذرد احساس میکنم که روایت اسطورههای تو شنیدنیتر و تاریخ پر فراز و نشیب تو خواندنیتر از هر زمان دیگر است.
ایران من این روزها که میگذرد احساس میکنم که عشق و ایمان قلبی مردمانت به تو پاکتر و لطیفتر از هر زمان دیگر است.
ایران من این روزها که میگذرد احساس میکنم که ریشههای تو در اعماق تاریخ عمیقتر و شور زندگی در رگهای تو جاری تر از هر زمان دیگر است.
ایران من این روزها که میگذرد احساس میکنم که هر برگی که از شاخههای پر بار تو جدا شد و خود را بهدست بادهای هرزه سپرد، آوارهتر و بی خانمانتر از هر کس دیگر در هر زمان دیگر است.
ولی ایران من، ای درخت همیشه جاوید در تاریخ، وای بر احوال برگی که از تو جدا شود که سرنوشتش لگد کوب شدن در زیر پای همان تبر بهدستانی است که قصد از پای فکندن تو را در سر داشتهاند.
ایران من وای بر احوال نامردان نامردی که بهنام مرد از پشت بر تو خنجر میزنند.
ایران من وای بر احوال نامردان نامردی که با زبان پلید و پلشتشان نام پاک تو را بر زبان جاری میکنند و کینه و عداوت تو را در قلب تاریک خود جا دادهاند.
ایران من وای بر احوال نامردان نامردی که در شناسنامهشان ملیت ایرانی نوشته شده ولی هویت خود را در شناسنامه سرزمین دشمن جستجو میکنند.
ایران من وای بر احوال نامردان نامردی که نام تو را بریده بریده میخوانند و نقشه تو را تکهتکه میخواهند تا نام خودشان را در سرزمین دشمن تو کامل ادا کنند.
ایران من وای براحوال نامردان نامردی که نامشان احوال تو را بد و حال دشمنت را خوب میکند.
ایران من وای بر احوال نامردان نامردی که خود را مرد مینامند و و مردان مردتر از مرد تورا نامرد.
ایران من وای بر احوال نامردان نامردی که تاریخ تورا به میل دشمنانت روایت کنند.
ایران من وای بر احوال نامردان نامردی که در این برهه تاریخی در سرزمین دشمن چونان گدا زادهگان از دشمن ویرانی تو و نابودی مردمانت را گدائی می کنند و ... .
ایران من وای بر احوال نامردان نامردی که نامرد زندگی کنند و نامرد بمیرند.
ایران من تاریخ تو این نامردان نامرد تر از نامردان دهر را چگونه روایت خواهد کرد ؟
بردرخت زنده بیبرگی چه غم
وای براحوال برگ بی درخت
یادداشت: سید هاشم حسینی، فعال فرهنگی