در این چند روز گذشته ما شاهد قتل‌ها خانوادگی در شهر سنندج و دیگر نقاط مختلف کشور بودیم که انصافا قلب ما را به درد آورد و همه ما را ناراحت کرد و بار دیگر در مورد این گونه اتقاقات ما را مجبور به تفکر و مطالعه کرد که چرا این گونه قتل‌ها رخ می‌دهد؟
کد خبر: ۹۸۳۲۰۶
تاریخ انتشار: ۱۲ مرداد ۱۴۰۰ - ۱۲:۳۰ 03 August 2021
به گزارش تابناک کردستان، بعضی‌ها طبق معمول ریشه‌ها این گونه قتل‌ها را مسائل اقتصادی و معیشتی می‌دانند و عقیده دارند که تا شرایط اقتصادی جامعه حل و فصل نشود این گونه قتل‌ها همچنان ادامه خواهد داشت. در نظر این آقایان محیط و نظام اجتماعی بر افراد تسلط دارد و به قول خودشان انسان تابع جبر اجتماعی است و نظام اجتماعی انسان را می‌سازد و درون و شخصیت و همچنین رفتار و گفتار انسان توسط نظام اجتماعی صورت بندی میشود و در هر نظام اقتصادی و اجتماعی که ما قرار گرفته باشیم به ضرورت رفتار و شخصیت ما هم با این شرایط اقتصادی و اجتماعی تناسب دارد، در واقع انسان در این نظریه فاقد اختیار است و همیشه در حال مجبور بودن توسط نظام اجتماعی و اقتصادی است.

ما منکر تاثیر داشتن شرایط اجتماعی و اقتصادی بر روی رفتار و گفتار انسان‌ها نیستیم، ولی مخالف سلب مسئولیت از انسان‌ها هستیم، نمیتوان به بهانه شرایط اجتماعی و اقتصادی این انسان مرتکب قتل شود و ما او را مجازات نکنیم. انسان در کنار جبر اجتماعی مسلما اختیار و مسئولیت هم دارد و نباید انسان را یک موجود تک بعُدی تعریف کرد که تفاوتی با دیگر موجودات زنده ندارد، بلکه بر عکس انسان به دلیل داشتن قدرت اختیار و مختار بودن در برابر رفتار و کردار خودش مسئولیت دارد.
ریشه این نگاه غلط و اشتباه در انسان شناسی ناقص این آقایان است، وقتی این عزیزان انسان را با دیگر موجودات مقایسه می‌کنند و قائل به به درون و محتوای انسانی از جمله تفکر، عزت و شرافت و همچنین اعتقاد به اختیار بودن ندارند مسلما باید این طوری نتیجه گیری کنند که انسان تابع نظام اجتماعی است.
از طرف دیگر این استدلال که افراد به دلیل شرایط اقتصادی و اجتماعی نامناسب مجبور به قتل و جنایت میشود متاسفانه درست و صحیح نیست. ما امروز افرادی را در جامعه مشاهده می‌کنیم که در اوج شرایط اقتصادی تاسف بار قرار گرفتند، ولی به خودشان اجازه نمی‌دهند که کار غیر انسانی انجام دهند و دلیل آن در قبول کردن عزت و شرافت آنهاست.

به عبارت دیگر این افراد به "خود واقعی" انسان ایمان دارند و هرگز این "خود واقعی" را بابت مسائل مادی از دست نمی‌دهند و در مقابل چنین افرادی مسلما انسان‌هایی قرار دارند که در شرایط اقتصادی بسیار خوب قرار دارند، ولی متاسفانه جرم و جنایت انجام می‌دهند و اگر ما علت جنایت‌ها و قتل‌ها را در جامعه در نداشتن شرایط اقتصادی مناسب بدانیم باید سوال کرد که چرا افراد دیگر که شرایط اقتصادی مناسبی دارند باز جنایت و قتل‌ها انجام می‌دهند؟ اگر اقتصاد علت اصلی جنایت و خشونت اقشار نیازمند است، پس باید همین علت بتوانند خشونت و جنایت‌ها اقشار ثروتمند جامعه را توجیه کنند..
نکته بعدی اینست که در این روز‌ها مدافعان حقوق بشر و همچنین مدافعان حقوق زنان در سکوت عجیب قرار گرفتند، این عزیزان وقتی یک زن به قتل می‌رسد فوری بیانیه می‌دهند که زنان قربانی خشونت جامعه و خانواد مرد سالار شده است و علت این گونه قتل‌ها در داشتن شرایط مردسالاری می‌دانند و اگر روز این مردسالاری از بین رود مسلما قتل‌های خانوادگی و خشونت‌های زنان و دختران از بین خواهد رفت.

اما امروز ما فقط شاهد کشته شدن زنان و خشونت بر علیه آن‌ها نیستیم بلکه مردان هم توسط همین زنان متاسفانه به قتل می‌رسند و ما اینجا دوباره علت مدافعان حقوق زنان را زیر سوال خواهیم برد که سوال ما اینست که اگر علت خشونت‌ها بر علیه زنان مردان باشد، پس علت خشونت بر علیه مردان چیست؟ فقط زنان کشته نمیشوند، بلکه مردان هم در این داستان با زنان مخرج مشترک هستند.
مدافعان حقوق زنان تا امروز نسبت به این قتل‌ها چه زنان و چه مردان فقط سکوت کردند، گویا خودشان باور نمی‌کردند که حرف‌ها آن‌ها در مورد زنان اشتباه و غلط باشد و تا دیروز زنان را قربانی و مظلوم تلقی می‌کردند، ولی امروز ما با زنان قاتل مواجه هستیم.

هر چند بعضی از این عزیزان برای توجیه کشته شدن مردان به فشار‌های روحی و روانی زنان اشاره می‌کنند که مردان به زنان فشار آوردند و زنان مجبور به دفاع از خود و همچنین قتل شوهرانشان شده اند و اگر این زمینه مردسالاری نبود مسلما زنان هیچ وقت مرتکب قتل نمی‌شدند و باید تلاش و کوشش کرد تا زمینه‌ها مردسالاری در درون خانواده و جامعه از بین رود تا جامعه انسانی داشته باشیم، این گونه توجیه‌ها متاسفانه درست و صحیح نیست.
اگر به زنان از لحاظ روحی فشار آمده است تا مردان را به قتل برساند باید همین استدلال را برای مردان در نظر گرفت که مردان هم به دلیل فشار‌ها روحی مجبور شدند که زنان را به قتل برساند، در حالی که این گونه توجیه‌ها فقط فرار از واقعیت‌ها و قبول کردن نظریات اشتباه و غلط خودشان است.
از نظر ما علت اصلی این جنایت‌ها و خشونت‌ها موجود در جامعه تعریف ناقص از انسان توسط جریان‌ها مادی می‌دانیم. این جریان‌ها متاسفانه انسان را فقط موجود مادی تفسیر و تصور می‌کنند و به جنبه غیر مادی از جمله کرامت، شرافت و عزت انسانی توجه ندارند و به معنی واقعی کلمه "خود واقعی" یا همان "من انسانی" را از وجود انسان حذف کردند.

ما عقیده داریم که انسان از دو قسمت تشکیل شده است، قسمت اول همان "من حیوانی" است که بین انسان و دیگر موجودات مخرج مشترک است، ولی با این تفاوت که "من حیوانی" باید در مسیر تکامل و بزرگی انسان باشد نه اینکه همانند دیگر موجودات باشد. به عنوان نمونه مسئله نیاز‌های جنسی یک موضوع مشترک بین انسان و دیگر موجودات است، ولی برای انسان صرفا رفع نیاز‌های جنسی هدف نیست بلکه وسیله‌ای است که انسان بتوانند از طریق رفع‌ها نیاز‌های مادی در مسیر انسانیت حرکت کنند و همچنین برای رفاع این گونه نیاز‌های مسیر مشخصی را به نام ازدواج در اختیار انسان قرار داده است.

هر چند در کشور‌های غربی در کنار ازدواج زنان و مردان ما شاهد یک نوع ازدواج دیگری به نام ازدواج همجنس گرایی هستیم که امروز این گونه ازدواج طرفدارانی پیدا کرده است و ما از این عزیزران سوال داریم آیا ازدواج همجنس گرایی به انسانیت انسان کمک می‌کند؟
از طرف دیگر ازدواج یعنی دو زوج مکمل از لحاظ جنسی و غیر جنسی در کنار هم باشند، آیا ازدواج همجنس گرایی دارای مکمل جنسی و غیر جنسی است؟ همچنین ازدواج یعنی دو "نوع" متفاوت از یک "جنس" با همدیگر زندگی کنند.

به عنوان نمونه زنان و مردان دو" نوع" متفاوت از یک "جنس" یعنی انسان است، ولی ازدواج همجنس گرایی از دو "نوع" یکسان از یک "جنس" است در نتیجه این گونه ازدواج شکل منطقی و انسانی ندارند.
اما "من انسانی" یعنی کرامت و شرافت انسانی که در وجود انسان نهفته است و این انسان باید جایگاه خودش را در نظام هستی مشخص و معلوم کند و همچنین مرز خودش را با دیگر موجودات زنده مشخص کنند و تلاش و کوشش کند که این مرز هر روز بیشتر شود.
اما جریان‌ها مادی که علت اصلی این همه جنایت‌ها و خشونت‌ها هستند متاسفانه انسان را همانند مابقیه موجودات اعم از حیوانات تعریف می‌کنند و هیچ گونه مرزی یا جایگاهی را برای انسان تعریف و مشخص نمی‌کنند بلکه بیشتر بر جنبه مادی تاکید دارند.
اگر خوب توجه کنیم این جریان‌ها مادی در برابر چنین جنایت‌ها و خشونت‌ها چه در کشور ما و چه در دیگر نقاط جهان فقط سکوت اختیار می‌کنند و دلیل آن اینست وقتی انسان با دیگر حیوانات تفاوتی ندارند چرا باید از کشته شدن انسان‌ها چه مرد و چه زنان ناراحت شد؟

از طرف دیگر این جریان‌ها مادی انسان را طبقه بندی کردند و جنایت و خشونت را به دیگران نسبت می‌دهند. به عنوان نمونه مدافعان حقوق زنان همیشه زنان را مظلوم تعریف می‌کنند و در مقابل مردان را جنایتکار معرفی می‌کنند، در حالی که خشونت به همان اندازه در مردان وجود دارد مسلما در زنان هم وجود خواهد داشت.
همین طبقه بندی‌ها امروز باعث شده است که ما شاهد سکوت این جریان‌ها باشیم، در حالی که از نظر ما همه افراد شرایط خشونت و جنایت را دارند و نمیتوان در این مورد طبقه خودمان را پاک معرفی کنیم بلکه باید برای این خشونت‌ها و جنایت‌ها مجازات محکم و سنگینی را در نظر گرفت تا از تکرار آن جلوگیر کرد.
هر چند این جریان‌ها مادی از مجازات کردن هم رابطه خوبی ندارند و آن را ضد حقوق بشر تعریف می‌کنند و از اینجا متاسفانه جریان‌ها مادی انسان را در یک مسیر نامعلوم قرار داده است، از یک طرف انسان را همانند حیوانات تعریف می‌کنند و از طرف دیگر در برابر این خشونت‌ها فقط سکوت می‌کنند و اگر مجازات هم وجود داشته باشد آن را ضد حقوق بشر می‌دانند. جریان‌های مادی امروز باید بخاطر این گونه تعریف‌ها و همچنین داشتن چنین جهانی از جامعه و مردم عذرخواهی کنند.

مختار سلیمانی
منبع: تابناک
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار