به گزارش تابناک کردستان، عنوان مردسالاری به این معناست در خانواده مرد میتواند دستور بدهد و همه اعضای خانواده اعم همسر، پسر و دختر باید گوش بدهند و دستورات مرد را انجام دهند، و در مقابل زن سالاری به معنی برعکس مردسالاری است، یعنی در اینجا زن حرف اول و آخر را میزند و مابقیه اعضای خانواده باید گوش و اجرا کنند. در واقع مرد سالاری و زن سالاری نشانه از دور بودن زنان و مردان از یکدیگر است و هر کدام از آنها مسیر جداگانهای دارند که احساس زوج بودن و مکمل بودن را ندارند.
ما وقتی ازدواج را تعریف میکنیم به نکته زوج بودن و مکمل بودن اشاره داریم که هر دو آنها چه زنان و چه مردان از لحاظ جنسی و غیر جنسی مکمل یکدیگر باشند و هیچ کدام از آنها احساس برتری مطلق نسبت به یکدیگر ندارند بلکه یک نوع برتری نسبی دارد که این نوع برتری براساس محتوا و ماهیت و نوع بودن آنهاست که این برتری نسبی را فراهم میکنند.
زنان و مردان از لحاظ "جنس" تفاوتی باهمدیگر ندارند یعنی هر دو آنها از جنس و طبقه انسان هستند، ولی تفاوت آنها در "نوع بودن" است که این تفاوت یک نوع برتری نسبی را برای یکدیگر ایجاد خواهد کرد و همچنین مبنای نظام حقوقی و شخصیت آنها براساس این نوع تفاوت شکل میگیرد و اگر ما از حقوق زنان و مردان حرف میزنیم براساس داشتن تفاوت در نوع و محتوا آنهاست.
اما در مقابل مدافعان حقوق زنان متاسفانه زنان و مردان را در مقابل یکدیگر قرار میدهند و یک روز مردسالاری و روز بعد زن سالاری را عنوان میکنند در حالی که هم زن سالاری اشتباه است و هم مرد سالاری و بهترین روش همین اعتقاد به داشتن تفاوت در محتوا و ماهیت آنهاست که باعث جلوگیری از مردسالاری و زن سالاری خواهد شد.
اما این شکل از خانواده اعم از مردسالاری و زن سالاری اصولا در جوامع غربی شکل میگیرد که مبنای آن مسئله حق و مبانی حقوقی بین زنان و مردان است. ما در یادداشتهای در خصوص خانواده و زنان اشاره کردیم که مبنای نظام حقوقی در جوامع غربی براساس ایفای نقش زنان و مردان در نظام اقتصادی و تولیدی است. یعنی هر کس چه مرد و چه زن براساس توانایی در ایفای نقش اقتصادی به همان اندازه از حق و حقوق برخوردار خواهند بود. در واقع در جوامع غربی مبنای نظام حقوقی توانایی ذاتی و فطری زن و مرد نیست، بلکه از بیرون یعنی جامعه این مبنا شکل خواهد گرفت.
اما زنان در چنین جوامعی برای بدست آوردن حق و حقوق باید به اندازه مردان در میدان اجتماعی و اقتصادی تلاش و کوشش کنند تا از مزایا و حقوق به اصطلاح برابر با مردان برخوردار شود، در اینجا زنان با هر گونه مشکل و مسائلی که داشته باشد در بدست آوردن حق و حقوق باید در کنار مردان تلاش کنند، اما از آنجایی که زنان همانند مردان از توانایی فیزیکی برخوردار نیستند در نتیجه از حقوق برابر با مردان هم بی بهره خواهند بود.
اما ما عقیده داریم که زنان چه در نظام اجتماعی و اقتصادی فعالیت داشته باشد یا نداشته باشد مسلما دارای نظام حقوقی است و باید به زنان حق و حقوق آنها را داد و نمیتوان مسئله حق و حقوق زنان را به فعالیت آنها در نظام اجتماعی و اقتصادی گره زد. مسئله فعال بودن زنان در نظام اجتماعی با مسئله نظام حقوقی آنها جدا است و نباید بین این دو مسئله یک نسبت غلط و اشتباه ایجاد کرد.
زنان به دلیل داشتن ماهیت و نوع بودن از نظام حقوقی و شخصیت خاص خودش برخوردار هستند و یک چیز ذاتی و فطری است و هیچکس نمیتواند این نظام حقوقی را ایجاب یا سلب کنند و اگر ما نظام حقوقی زنان را به فعال بودن زنان در نظام اجتماعی نسبت بدهیم باید سوال کرد پس زنانی که به دلایلی نمیتوانند در نظام اجتماعی فعال باشند پس حق و حقوق آنها چگونه است؟ اگر ما این منطق اشتباه و غلط این آقایان را قبول کنیم باید در جواب این سوال بگوییم که این زنان از هیچ حق و نظام حقوقی برخوردار نیست، زیرا از فعال بودن در نظام اجتماعی ناتوان هستند در حالی که حرف ما اینست که این زنان بصورت ذاتی و فطری نظام حقوقی دارند و هیچ ارتباطی به فعال بودن در نظام اجتماعی ندارند.
اما اصطلاح "حقوق برابر" که متاسفانه افراد جامعه ما اعم از زنان و مردان را فریب داده است و همه در تلاش و کوشش هستند که از این طریق از حقوق زنان دفاع کنند. حقوق برابر در جوامع غربی به این معناست که زنان و مردان از لحاظ نظام حقوقی باهمدیگر برابر هستند به شرطی اینکه زنان هم همانند مردان تلاش و کار کنند، به عبارت دیگر زنان خارج از توانایی ذاتی و فطری خودشان باید تلاش و کوشش کنند و اگر زنان به دلیل مسائلی از جمله مسائل مربوط به زنانه اعم عادتها ماهانه، قاعدگی و ... دارند باید آنها را کنار گذاشت و در اینجا حقوق زنان را نه براساس محتوا و نوع بودن آنهاست بلکه براساس مردان قرار میگیرد، یعنی مردان پایه و اساس نظام حقوقی زنان خواهند بود.
به عبارت دیگر حقوق زنان را در برابر مردان قرار میدهند، و مرد در جوامع غرب نقش ترازوی ایفای میکنند که زنان خودشان را براساس او سنجش و وزن میکنند؛ بنابراین عنوان مردسالاری برای جوامع غربی بسیار تناسب خواهد داشت، زیرا مردان در آنجا دست بالا را دارند و زنان خودشان را با او مقایسه میکنند و معیار سنجش و دادن حقوق به زنان در جوامع غرب مردان خواهند بود، در نتیجه زنان در زیر سیطره و سلطه مردان قرار خواهد گرفت.
به عبارت دیگر زنان از داشتن یک نوع نظام حقوقی و شخصیت خاص متاسفانه بی بهره خواهند بود و زنان را فاقد محتوا و نوع میدانند و همچنین از صفر تا صد زنان یا توسط میدانها اجتماعی و اقتصادی مشخص میشود و یا توسط مردان. اما عقیده ما اینست که زنان به دلیل داشتن محتوا و نوع خاصی که دارند خودشان از نظام حقوقی و شخصیت مستقل برخوردار هستند و نیازی به سنجش و ترازوی از طرف مردان و نظام اجتماعی ندارند، بلکه خودشان پایه و اساس حق و حقوق قرار میگیرند.
این نگاه مردسالاری متاسفانه توسط کلیسا و پاپ ایجاد شده است و مسئله به اخراج شدن حضرت آدم از بهشت به روی زمین بر میگردد که طبق آیین کلیسا و پاپ مقصر اصلی را همسر حضرت آدم میداند که میوه را به حضرت آدم داد و ماجرای اخراج از بهشت بر روی زمین توسط حوا انجام شد، این طرز نگاه به زنان تا امروز هم در جوامع غربی وجود دارد و مردان از این لحاظ خودشان پاک و بی گناه میدانند که باید کفاره گناه زنان را مردان بدهند.
مسلما چنین نگاهی به زنان نتیجهای جز مردسالاری نخواهد داشت و زنان امروز در این جوامع تلاش و کوشش میکنند تا این نگاه منفی و غیر واقعی را از جامعه پاک کنند و شخصیت انسانی و حقوقی را برای جامعه تعریف کنند. زنان در جوامع غربی برای داشتن شخصیت انسانی باید هر روز این مسئله را برای مردان اثبات کنند تا از لحاظ حق و حقوق مورد ظلم و ستم قرار نگیرند. اما در دین اسلام مردسالاری و زن سالاری معنایی ندارد، زیرا مبنای خانواده و حقوق زنان و مردان براساس ذات و فطرت انسانی است و هیچ کدام ترازو و معیاری برای یکدیگر نخواهند بود، بلکه هر دو آنها برای خوشان شخصیت حقیقی و حقوقی دارند که میتواند از امتیاز و مزایا برخوردار شوند.
در اسلام حقوق زنان و مردان براساس فعالیت و تلاش در میدان اجتماعی و اقتصادی نیست که مردان بیشتر از زنان کار کنند بلکه براساس توانایی آنها در انجام وظایف ذاتی و فطری است. در واقع اسلام برای دادن حقوق به زنان آنها را مجبور نمیکنند که بیشتر از توانایی خودش کار و فعالیت کنند بلکه زن و مرد را مکمل یکدیگر میدانند که مردان در بعضی مواقع باید بیشتر کار کنند، چون از لحاظ ذات و فطری این توانایی را دارد و زنان هم در بسیار مواقع باید نقصهای مردان را جبران کنند، چون در اینجا مردان از عهده انجام آن کارهای بر نمیآیند.
در واقع زن و مرد برتری نسبی نسبت به یکدیگر دارند و نمیتوانند هیچ کدام از آنها بر دیگر سلطه و سیطره داشته باشند، زیرا بدون یکدیگر از انجام کارهای ناتوان خواهند بود. مرد و زن بدون یکدیگر نمیتوانند نیازها جنسی و غیر جنسی را برطرف کنند، بلکه هر دو آنها در خدمت یکدیگر قرار میگیرند، اما امروز در جوامع غربی به دلیل این نگاه اشتباه و غلط به زنان و مسئله خانواده متاسفانه شاهد زندگی با حیوانات خانگی هستیم که بعضی از زنان نیازها جنسی و غیر جنسی خودشان را با این حیوانات رفع میکنند و این اوج بدبختی انسان امروز است، اگرچه زندگی با حیوانات صرفا به دلیل مسائل حوزه خانواده نیست بلکه ریشه آن به مسئله فراموش کردن "خود واقعی" بر میگردد که این انسان امروز به دلیل فراموش کردن خدا متاسفانه "خود واقعی" خودش را گم کرده است و هنوز جایگاه انسانی خودش را نمیدانند و تصور میکنند که زندگی با حیوانات خانگی و هم نشینی با آنها مسیر درست و واقعی است، در حالی که حفظ مرزهای انسانی و حیوانی برای شناختن جایگاهی واقعی انسان لازم و ضروری است.
اما در جامعه ما متاسفانه بعضیها عقیده دارند که زنان با مردان باید برابری حقوقی داشته باشند، اگر این سخن درست و صحیح باشند برای برابری حقوقی باید برابری شغلی را قبول کنیم، به عبارت دیگر اگر ما دنبال برابری حقوقی باشیم باید قبول کنیم که زنان و مردان بدون هیچ گونه تفاوت ذاتی باید شغل یکسان داشته باشند. به عنوان نمونه اگر مردان توانایی کار سنگین مثل کار کردن در معادن را دارند و مزایا و حقوقی خوبی دریافت میکنند، اگر زنان هم دنبال حقوق و مزایا خوبی هستند باید همانند مردان در معادن و شغلهای سنگین مشغول شوند تا برابری حقوقی شکل بگیرد. در واقع این دوستان زنان را مجبور میکنند که برای دریافت حقوق برابر با مردان باید بیش از توانایی خودشان کار و فعالیت کنند و زنانی که نمیتوانند این کار را انجام دهند برابری حقوقی را از دست خواهند داد.
این شکل از برابری حقوقی در واقع بزرگترین ظلم و ستم به زنان محسوب میشود، زیرا این دوستان زنان را مجبور میکنند که هر کاری را انجام دهند تا همانند مردان حقوق و مزایا برابر کسب کنند. اما باید از این دوستان سوال کرد که چرا زنان برای کسب مزایا و حقوق برابر با مردان باید همانند مردان کار کنند؟ چرا مردان نباید همانند زنان کار کنند؟ چرا همیشه برابری حقوقی را باید با مرد سنجش کرد؟ چرا برابری حقوقی را با زنان ارزیابی نکنیم؟
مردان هم برای کسب حقوق برابر باید همانند زنان کار و فعالیت کنند و اگر مردان ناتوان باشند پس از برابری حقوقی با زنان بی بهره خواهند بود. به عنوان نمونه زنان میتوانند فرزند به دنیا بیاورند و از مزایا و حقوق کافی برخوردار هستند پس اگر مردان به دنبال برابری حقوقی باشند باید همانند زنان فرزند به دنیا بیاورند و گرنه از حقوق و مزایا برابر با زنان بی بهره خواهند بود. ما نه برابری حقوق با مردان را قبول داریم که نتیجه آن مردسالاری میشود و نه برابری حقوقی با زنان که نتیجه آن زن سالاری میشود، بلکه ما حق و حقوق را براساس فطرت و ذات زنان و مردان اعتقاد داریم و هر دو آنها براساس تلاش و کوشش خودشان نه بیشتر از حد و توانایی خودشان. اگرچه در جامعه اسلامی مردان به دلایل زیادی از جمله بدفهمی و عدم درک درست از عنوان مرد و زن به بسیاری از زنان ستم و ظلم میکنند که با مقوله دینی تناسب نخواهد داشت و مدیران و دولت اسلامی موظف هستند که در برخورد با چنین سوءاستفادههای از مفاهیم مرد و زن مجازاتهای سنگین را اعمال کنند.
مختار سلیمانی