تابناک کهگیلویه وبویراحمد
پس ازهمایش اصلاحطلبان در دهدشت کم کم باید منتظر آثار وپیامد های آن بود.با اتفاقات داخل سالن مشخص بود که عده ای از اصلاح طلبان احساس کنند سرشان کلاه رفته است و بنای مخالفت را بگذارند
کد خبر: ۷۵۱۸۵
تاریخ انتشار: ۲۰ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۱:۱۶ 11 August 2015

تابناک کهگیلویه وبویراحمد پس ازهمایش اصلاحطلبان در دهدشت کم کم باید منتظر آثار وپیامد های آن بود.با اتفاقات داخل سالن مشخص بود که عده ای از اصلاح طلبان احساس کنند سرشان کلاه رفته است و بنای مخالفت را بگذارند. حال در مطلب زیر که نمونه ای از ناراحتی برخی از اصلاح طلبان است بیشتر به جزئیات این مخالفت ها پی خواهیم برد ضمن اینکه باید منتظر واکنش های دیگری هم بود.

نامه یک اصلاحاتی

با عرض خسته نباشید خدمت همه دوستان بزرگوار اصلاحاتی. نمیدانم بعد از سالها رنج و عذاب کشیدن ودر به دری و شنیدن هزاران توهین وحرف ناروا دوستان حقیر را جزئی از دنیای بزرگ اصلاحات میدانند یا به خاطر گل آلود شدن آب در جریان دوم خرداد مرز بین خودی وغیر خودی برداشته شد و من وامثالهم کهنه شده ایم؟ سالهاست که برای این جریان و به خاطر حاکمیت این جریان ناملایمات عدیده ای را به جان خریدم و با زندگی و دنیای خودم بازی کردم.منت بر کسی نمیگذارم زیرا این موضوع عقیده واعتقادم بود.طلبکار هیچکس هم نیستم.شاید می توانستم مثل بعضی از دوستان تغییر سلیقه بدهم واز بهترین مزایا وامکانات استفاده کنم اما همیشه به خودم نهیب میزدم که مردانگی چیز دیگری است و هیچکس از گرسنگی نمی میرد اما اجحاف بزرگی در حقم ایجاد کردند بنا به سیاستی که داشتم بسیاری از رقبا تا توانستند به من ضربه زدند. بسیاری از بازخواستها و شکایتها را به خاطر سیاسی بودن به جان خریدم .کسانی که مرا می شناسند خوب میدانند که برای همین سرسختی ها و عدم تمایلات به رقیب چه سختی ها و مشکلاتی که برایم ایجاد نکردند… یادم نمی رود که شیشه پنجره های خانه و ماشینم را خرد کردند و امنیت و آسایش زندگیم را در شهر دهدشت به هم زدند اما دست از فکر وعقیده ام بر نداشتم وسالها برای این فکر زحمت کشیدم.اما وقتی به عقبه این داستان نگاه میکنم خنده ام می گیرد .بعد از گذشت ۵۰ سال از عمرم و سالها در این جریان بودن هیچ چیز عایدم نگردید…کسانی آمدند و من ودیگران را نردبان ترقی خود قرار دادند و به نان ونوایی رسیدند و ما سیاهی لشکر جریان باقی ماندیم ودلمان را به این خوش کردیم که طرفدار فلان کاندیدا هستیم…به عکسها ی شرکت کننده در همایش زیباکلام در شهرستان کهگیلویه که نگاه می‌کنم گریه ام می‌گیرد نه اینکه خدای ناکرده حسادت میکنم نه نه. به خدا فقط دلم برای خودم میسوزه که عمرم به بطالت گذشت…با خودم چه کردم ؟ با زندگی و آینده و گذشته ام چه کرده ام.؟ چهره هایی را می بینم که هیچ وقت اصلاحات را قبول نداشتند، دوستان بزرگواری برای این جلسه تشریف آوردند که به خون خاتمی تشنه بودند و روزی با همین مشتهای گره کرده شعار مرگ به اصلاحات و …..دادند. چهره ی کسانی را دیدم که روزی با چاقو تهدیدم کردند و به من انگ ضد ولایت زدند، من از خودم واز عملکردم واز فکرم بدم می یاد.. شاید با مقایسه سن وسالم و این نوشته بخندید اما واقعیتی تلخ است که مدیریت اصلاحات در شهرستان کهگیلویه ریزش نیرو برایش مهم نیست و با خودش میگوید مهم پیشبرد سیلستهای منافع شخصی است و اگر کسی ویا افرادی در این هلهله دویدن زیر دست وپا له شدند خیلی مهم نیست…زیبا کلام از ظلمی که بر دوستان فراموش شده جریان دوم خرداد رفته وهنوز در محیط های اداری نیروی محوطه محسوب میشوند ندارد.او نمیداند که اطرافیان کنونی وی زمانی نه چندان دور چماقداران کاندیدای اصولگرا بودند و حاضر به پذیرش تقلب در انتخابات شهرستان کهگیلویه نشدند…باور کنید که رنگ به رنگ شدن و نان را به نرخ روز خوردن بسیار آسان شد وهرکسی می تواند هم رنگ جماعت شود…چقدر جالب است وقتی یکی از دوستانم به من میگفت فلانی، کی روز تو می آید و نوبت تو میشود ؟ میدانم که نوبت من وامثال من هیچ وقت نمیشود..زیرا ما کسانی هستیم که یک رنگی و ثبات عقیده را در جبهه های جنگ آموختیم و پای درس مقاومت کسانی نشستیم که الحق والانصاف در عقیده مستحکم بودند و برای همین مقاومت جان پاکشان را نثار کردند.روزگار عجیبی است نازنین… ما صبوریم اینقدر صبر وحوصله داریم که بعد ازگذشت این همه سال کیسه دنیا یمان خالی واندوخته مالی ما صفر است و نوبت ژست ومقام دولتی هم به ما نرسید…..

برزو نیکدل

منبع: کبنانیوز؛

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار