به گزارش تابناک کهگیلویه و بویراحمد ، اکران همزمان فیلم های جشنواره ی فجر در سینما دهناد دهدشت آنچنان به حضور مردمی برای تماشای فیلم رونق داد که برای افراد دغدغه مند این عرصه به عنوان یک پیروزی و یا یک آشتی بزرگ با سینما لقب گرفت و اما در این بین تلاش های از جنس فرهنگ مدیر ارشاد این شهرستان باعث شد این فعالان فرهنگی نتوانند از کنار آن بگذرند و به تمجید از تلاش های ایرج کاظمی جو بپردازند. آنچه در ادامه می خوانید یادداشت ارسالیی یکی از فعالان فرهنگی برای تحریریه تابناک کهگیلویه و بویراحمد است که عینا منتشر می شود.
ایرج به وقت شام (به بهانه ی اکران همزمان فیلم های جشنواره ی فجر در دهدشت )
سید نعمت الله رشیدی فرد : در زمانه ی زنگار گرفته ی روح و جسم دهدشت ؛ این روزها چهار راه سینما دهناد تنگه ی ابوقریبی بود که نشاط را شعله ور می کرد و به وقت شام ذهن های زنگ خورده ی ما را بمبی عاشقانه می مانست و بیشتر از همه برای ساختمان سینما دهناد جشن دلتنگی بود , جشن دلتنگی برای هیاهوی اکران فیلم ؛ حسرت به دل مانده ی پر شدن سالن.
این بار سینما دهناد سرو زیر آب نبود و ما هم خجالت نکشیدیم تا سوء تفاهم سینما دهناد و شهروندان دهدشتی با سلام دوباره به زندگی در سراسر شب برطرف شود.
جشنواره ی فجر امسال لاتاری سینما دهناد بود تا مصادره به تاریخ نشود و عرق سرد جای خودش را به رنگ هایلایت شده امید بدهد.
جاده قدیم چهار راه سینما دهناد این روزها بیشتر از همیشه بوی زندگی با طعم فرهنگ می داد و اینبار فرهنگ از زیر سایه ی استامینفون و اکسپکتورانت بیرون آمده بود و کار به تعجب خیام کشید .........
این بار فرهنگ امپراطور چهار راه شده بود و سکوت جهنمی سینما دهناد با غریو شادی کودکان دبستانی شکست و به وقت شام این صندلی ها بودند که برای مخاطبان بزرگسال دهدشتی سر تعظیم فرود می آوردند.
اتاق تاریک سینما دهناد بعد از سالها چنان شاد بود که به روشن ترین تاریکی دهه های اخیر خود لبخند می زد و مست می شد از بوی گرد و خاک ؛ نفس می کشید با صدای شاتر دوربین ، زنده می شد با رقص پرده ی نقره ای ... چشمان پروژکتور سینما دهناد برق می زد و شاد می شد با نگاه به سالن مملو از مخاطب..........انگار دارکوب روایتگر تنهایی این سالهای سینا دهناد است « هیچ چیز سختتر از اون نیست که ببینی تنها شدی.
عزیزانت رو میبینی و دوستشون داری ولی همه تو رو انکار میکنن. درها رو به روت بستن و تو تنها شدی. تنهایی باتلاقه… » اما ایرج دهدشت ؛ سینما دهناد را از باتلاق نجات داد و شهروند و سینما را آشتی داد .
شهروندی که سینما را طلاق داده بود . سینما دهناد روایتی ماهورایی از عشق و تقلا در حصار فراموش شدگی و روزمرگی شهروندانی است که بی اعتنا از آن عبور می کردند و زمختی زندگی شان قفل های زنگ زده را برایش به ارمغان آورده بود.
سینما دهناد صبر پیشه کرد ؛ به رویای زندگی دوباره دلخوش بود و در بهمن ؛ بهار را با چشمان خود دید.... و همه ی این ها را مدیون مرد فرهنگی دهدشت هستیم : دکتر ایرج کاظمی جو ؛ به احترامش کلاه از سر بر می میداریم و می گوییم درود مرد بزرگ ؛ به بودنت افتخار می کنیم .