صبح روز بعد از سرکوب.میدان «تیانآنمن»، آرامترین روزخود را سپری میکند؛بعد ازچند روز پرالتهاب که با بغض و خشونت همراه بود. اما تانکهای تایپ 59 صف بستهاند. مردی ناشناس که کیسهای در دست دارد، درحال عبور از خیابان است.
کد خبر: ۳۸۱۷۸۴
تاریخ انتشار: ۰۳ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۱:۳۴21 February 2017
به گزارش تابناک : یکی از تانکها مسیر خود را عوض میکند اما سد راه آن میشود. اين مرد که بعدها «مرد تانکی» لقب گرفت، رفت بالای یکی از تانکها و بر سر سرنشینان آنها فریاد زد. او نمیدانست که جف وایدنر،عکاس خبرگزاری رویترز از طبقه ششم هتل پکن و از فاصلهای حدودا ۸۰۰ متري، با استفاده از یک لنز ۴۰۰ میلیمتری دارد قاب او را میبندد.عکس «مرد تانکی» دقیقا در خیابان چانگان که به شهر ممنوعه منتهی میشود، گرفته شده است. 2 اما «او» به چه چیزی اعتراض دارد؟اعتراضات میدان «تیانآنمن» درسال 1989 رشتهای از تظاهرات بودند که به رهبری دانشجویان، روشنفکران و فعالان کارگری در جمهوری خلق چین درفاصله 15 آوریل تا 5 ژوين 1989 اتفاق افتادند. این اعتراضات فاقد یک رهبری کاریزماتیک بودند.معترضان نسبت به حکومت حزب کمونیست چین اعتراض داشتند و اعتراضات آنان از انتقادهای جزئی تا استقرار دموکراسی کامل و آزادیهای گستردهتر را دربرمیگرفت. گرانیگاه تظاهرات، میدان «تیانآنمن» پکن بود اما رشته تظاهرات سر درازی داشت و در همه شهرهای چین از جمله شانگهای صورت گرفت که جو نسبتا آرامی داشت. روی خشن سکه در پکن بود. یورش نظامی دولت به معترضان منجر به کشته و زخمی شدن شمار زیادی از شهروندان شد. به دنبال این اعتراضات، دولت چین نیز اقدام به دستگیری گسترده به منظور سرکوب معترضان و حامیان آنها و تهاجم نظامی به سایر اعتراضات در سراسر چین و ممنوعیت فعالیت رسانههای خارجی در کشور و کنترل شدید پوشش خبری در رسانههای خلق چین کرد. اعضای حزب که نسبت به معترضان اظهار همدردی کرده بودند، پاکسازی شدند و چندین عضو برجسته تحت بازداشت خانگی قرار گرفتند؛ از جمله دبیرکل حزب، ژائو زیانگ. سرکوب خشونتآمیز اعتراضات میدان «تیانآنمن»، محکومیت گسترده و بین المللی دولت خلق چین را به دنبال داشت. خارج از چین اغلب از این رویداد تحت عنوان مکان وقوع آن، میدان «تیانآنمن» در پکن نام برده میشود. 3 «چیمریکا» نوواژهای است که توسط نیل فرگوسن، مورخ و صاحبنظر اقتصاد اسکاتلندی، برای توصیف همزیستی و درعین حال استمرار تنش دیالکتیکی میان چین و آمریکا ابداع شد. او در کتاب خود با نام صعود سرمایه درباره تولد قدرتی نوظهور پس از پایان جنگ سرد صحبت میکند. او این کشور جدید را «چیمریکا» نامیده است که دارای وسعتی برابر یک دهم کره خاکی، یک چهارم جمعیت زمین و نیمی از رشد اقتصادی جهان طی هشت سال گذشته بوده است. او مینویسد:« برای یک لحظه این تصور به ذهن خطور میکند که پیوندی در آسمانها انجام گرفته است. چیمریکاییهای شرقی پسانداز میکنند و چیمریکاییهای غربی خرج. شرقیها رشد میکنند و غربیها نزول». 4 عکسهای تو، تاریخ ناخوانده من هستند. 5 جو، قوز کرده به سمت پنجره حرکت میکند. به مردی نگاه میکند که در میدان قدم میزند. فرانک: جو؟ جو: لعنتی، چیکار داره میکنه؟ چیکار... خدایا، از سر راهشون برو کنار، دیوونه... [جو متوجه میشود که رفتارهای مرد کاملا تعمدی است] وای خدای من. فرانک: چهخبره اونجا؟ جویی باهام حرف بزن، چیداری میگی... جو: این یارو، دستش... کیسه است، کیسه خرید. داره جلوی تانکها راه میره. الان وایساده جلوی تانک... یعنی... ممکنه از روش رد بشن. اما اون جُم نمیخوره، تکون نمیخوره. باور نکردنیه. کاش میتونستی... جو نفس بریده و مبهوت به صحنه خیره میماند. ناخودآگاه تمامی حرکتهای مرد تانکی را گزارش میدهد. (ص 3) 6 نمایشنامه چیمریکا، نوشته لوسیکرکوود با ترجمه هانیه رجبی از سوی انتشارات افراز روانه بازار شده است. لوسیکرکوود متولد 1984 است. او اولین نمایشنامه خود را در سال 2005 نوشت. نوشتهاش که لوسی خود در آن بازی کرده بود، برای جشنواره ملی تئاتر دانشجویی انتخاب شد. چیمریکا آخرین نوشته او و اولین اثرش است که در ایران ترجمه میشود. چیمریکا برای کرکوود دو جایزه به ارمغان آورده است. کرکوود در سال 2013 برنده جایزه اوینینگ استاندارد و در سال 2014 نیز برنده جایزه لارنس الیویر شد. لوسی کرکوود از نسل جدید نمایشنامهنویسان بریتانیایی است که در آثار خود، به بررسی مسائل جهان معاصر، آثار و تبعات آن بر حیات انسانها میپردازد. کرکوود در این نمایشنامه با پیرنگی ماجراجویانه، یک واقعه تاریخی را دستمایه روایت داستاناش قرار داده است.شخصیتهایی داستانی را به جای شخصیتهای اصلی خلق کرده و یک ماجراجویی تمام عیار نوشته است. شخصیت اصلی نمایشنامه، عکاسی است به نام جوشوفیلد که در هجده سالگی جهت تهیه عکسهای خبری برای روزنامهای در نیویورک از اعتراضات سال 1989 به چین فرستاده شده است. او در اتاق هتل محل اقامتش که مشرف بر میدان تیانآنمن است، عکس مرد تانکی را ثبت میکند. او 24 سال بعد درحالی که 42 سال دارد به همراه دوست خود ملاستانویک که مردی نسبتا محافظهکار اما متعهد و وفادار است، به چین سفر میکند. در این سفر، تسا کندریک که بعدها با جو دوست میشود و برای مدتی به خانه جو در نیویورک میرود نیز او را همراهی میکند. ماجراجویی این عکاس از جایی شروع میگردد که بهوسیله دوستش ژانگلین، متوجه زنده بودن مرد تانکی میشود. همه فکر و خیال جو معطوف به پیدا کردن آن مرد است و در این ماجراجویی که بیشتر شبیه یک کارآگاه بازی هالیوودی است تا یک ماجراجویی از جنس خبرنگاری، با اتفاقات گوناگونی مواجه میشود که فضایی ملتهب و پرتنش را به وجودميآورد. در کنار قصه اصلی، چند قصه فرعی نیز روایت میشود. مانند انتخابات 2012 آمریکا و رقابت رامنی و باراک اوباما، روابط چین و آمریکا، رابطه تس و جو و... که این فرعیات و حواشی هیچ ضربهای به اصل موضوع نزده و اتفاقا باعث همراهی بیشتر خواننده میشود و همچنین به فضاسازیهای کرکوود برای ایجاد کنشها کمک کرده است. مترجم در برگردان فارسی از زبان محاوره استفاده کرده و متن ترجمه کاملا یکدست و روان است. احتمالا در زبان اصلی نیز به صورت محاوره منتشر شده است اما نکتهای که باید به آن توجه کرد این است که اغلب، بسیاری از مترجمان برای برگردان متن بدون توجه و درنظرگرفتن فضای کلی، شخصیتپردازی و جنس دیالوگها، از زبان ادبی فاخر استفاده میکنند. اما رجبی مترجم، با مخاطبشناسی جامع و در نظر گرفتن موارد مذکور، ترجمه خوبی عرضه کرده است. 7 خبرنگار آمریکایی به دنبال چیست؟چرا میخواهد مردتانکی را پیدا کند؟جستوجویی برای هیچ؟ ابدا. اما جو با مقاومت سردبیرش «فرانک» که مدام به او سرکوفت میزند، مواجه میشود.او بهعنوان سردبیر یک روزنامه پرتیراژ میخواهد اخباری را چاپ کند که برای مخاطبان جذابیت داشته باشد. او نگران وضع مالی روزنامه است و نمیتواند روی ایده جو سرمایهگذاری کند. رفتار جو آیا غیرمنطقی است؟ اما نه. ماجراجویی جو او را در معرض خطراتی نیز قرار میدهد، مانند به خطرافتادن موقعیت شغلیاش، قطع روابط دوستانه و حتي مرگ. اما شاید مرد تانکی، پاسخهای سوال او به آن «ایستادگی» باشد. چرا مرد تانکی که در نمایشنامه، وانگپنگفی نام دارد، در آن روز جلوی تانکها را گرفته است؟ پاسخ به تاریخ است، شاید. اما فرانک همراه میشود؛ یک همراهی در سایه و در این مسیر کمکهایی به جو میکند. کمکهایی تاثیرگذار که به چشم نمیآیند. کرکوود از شوخيهاي كلامي نیز بهره برده است. نويسنده مناسبات انساني و روابط کاری و موقعيتهاي سخت و پيچيده که التهابآور و تنشزا هستند را بعضا از دید مل و فرانک به سخره ميگيرد. جذابيت اثر کرکوود بهواسطه تكنيكهاي خاصي نیز هست كه به كار برده است. او با بهكارگيري عناصري مانند «ابهام»، «تناقض»، «اغراق» و «فلاشبک»های متعدد به سال اعتراض و پیوسته در مرز حال و گذشته است. پرداختن به زيرمتنهايي مانند تمسخر آمريكاييها، نفرت از آمریکاییها بهخاطر ورود به مسائل داخلی چین و تحقير سبک زندگی آمریکایی نیز مواردی است که در این اثر به چشم میخورد. اما اين «معما»ست که سراسر نمایشنامه را به خود معطوف کرده است. معمایی که جوابش شاید حتی نزد مردتانکی نيزنباشد. یک معمای بیپاسخ. پاسخی که به تاریخ داده نمیشود. دین جو نه به یک ملت، نه برای اثبات به فرانک و نه برای گذشته، بلكه ادای دین جوشوفیلد به جوشوفیلد است. برای بیرون رفتن از یک حال بیقرار و فرار و جنبه تاریخیاش زیر سوال میرود، شاید، برود. جو خودش تاریخ است و تاریخ دارد. دوربین عکاسیاش حامل دادههای تاریخی است. اما او از دوستش میشنود که جزئی از یک پروپاگاندا بوده است. اما برای او مهم شاید فقط، وانگپنگفی بود و بس. 8 (صدا از طریق بلندگلو میآید) ژانگلین: اول ماه می 1989.