در واقعیات زندگی زناشویی آرامش چگونه محقق می شود؟
تابناك اصفهان: در زندگی مشترک بروز مشکلات اصلا غیرعادی نیست و دائما اتفاق می‌افتد. گاهی ما در بروز مشکلات مقصریم و گاهی همسرمان! گاهی نیز اطرافیان کاسه داغ تر از آش می شوند و زندگیمان را تلخ می کنند.
کد خبر: ۲۲۷۶۰۰
تاریخ انتشار: ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۱۷:۱۳ 10 May 2016
تابناك اصفهان: اصفهان زيبا - سمیه سهرابی: در زندگی مشترک بروز مشکلات اصلا غیرعادی نیست و دائما اتفاق می‌افتد. گاهی ما در بروز مشکلات مقصریم و گاهی همسرمان! گاهی نیز اطرافیان کاسه داغ تر از آش می شوند و زندگیمان را تلخ می کنند. حتما شما هم تا به حال زیاد شنیده اید که زندگی بالاوپایین بسیار دارد. زندگی سربالایی و سر پایینی فراوان دارد. اصلا زندگی با سختی و مشقت گره خورده است. بعضی ها معتقدند اگر این سختی ها نباشد، زندگی معنا پیدا نمی‌کند. گروهی دیگر اما از آرامش در زندگی سخن می‌گویند. آرامشی که زوج های جوان هر لحظه به بهای به دست آوردنش درحال جنگیدنند. در این رابطه امیرحسام خواجه، دکترای روانشناسی به بررسی نقش آرامش در زندگی زوج های جوان می پردازد.

خیلی سخت است که به آرامش رسید

خواجه در جواب سوال برای آرامش زوجین در زندگی زناشویی چه باید کرد و نقش خانواده همسران چگونه است؟ بیان می کند: خوب شاید بهتر باشد اینطور از مخاطبان شما بپرسم، آیا آرامش واقعا وجود دارد؟ اگر آرامش واقعیت دارد، پس چرا گاهی به ندرت یا هرگز حاصل نمی‌شود؟ یکی از دیدگاه های غلطی که زوجین در زندگی مشترک به دنبال آن هستند، این است که دوست دارند به آرامش برسند، ولی واقعیت زندگی مشترک با واژه آرامش به دلایل مختلفی نامانوس است. غزل سرای بزرگ حافظ شیرازی در مصرعی اشاره دارند: «که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها» بله همانگونه که حافظ نیز اشاره دارد به همراه عشق مشکلات و مشقت‌های زیادی حاصل می شود. به هر حال آنچه مسلم است در زندگی زناشویی دو جنس متفاوت اگر نگوییم مخالف، با فرهنگ ها و خرده فرهنگ‌های متفاوت، رسوم متفاوت، رغبت‌ها و علائق متفاوت، جهان بینی مختلف، دارای ارزش‌های متفاوت و سایر تفاوت‌های دیگر (البته منظور تفاوت مطلق نیست، بلکه تفاوت نسبی) می خواهند یک زندگی مشترک را شروع کنند و آنچه مسلم است اگر نگوییم آرامش در این شرایط ایجاد نخواهد شد، می‌توانیم بگوییم خیلی سخت است که به آرامش رسید و گاهی هم اصلا لزومی ندارد که دنبال آرامش برویم. ما گاهی در ذهنمان واژه هایی برای خود می سازیم که آن واژه ها فقط ذهنی هستند و واقعیت ندارند و با واقعیت پنداشتن این واژه ها مدام انتظارات خود را از زندگی، از خودمان و همسرمان بالا می‌بریم و این افزایش انتظار است که در زندگی تنش ایجاد خواهد کرد.

تمام احساسات ما پاک وخوب هستند

این دکترای روانشناسی معتقد است: ما زمانی به آرامش خواهیم رسید که علاوه بر آرامش، سایر احساسات خود و اطرافیانمان را بپذیریم و این را بدانیم که تمام احساسات ما پاک و خوب هستند. شادی، غم، نگرانی، سرور، اضطراب، عصبانیت و... همه احساسات خوبی هستند و اصولا احساس بدی وجود ندارد و آنچه تفاوت دارد مدیریت در رفتار است. ما حق داریم تمام این احساسات را داشته باشیم، ولی لزوما نباید بر طبق آن عمل کنیم. به عنوان مثال من حق دارم از دست همسرم عصبانی شوم، ولی حق ندارم مطابق با این احساس عمل کنم و مثلا داد بزنم. اگر بخواهیم احساسات را بد و خوب کنیم و مثلا عصبانیت را نپذیریم تازه تنش بیشتری برای ما حاصل خواهد شد. به قول عارف و شاعر بزرگ پارسی، مولانا که اینگونه می سراید: «جمله بی قراریت، از طلب قرار توست/ طالب بی قرار شو تا که قرار آیدت» مولانا در این بیت به خوبی اشاره می‌کند که تمام بی قراری‌ها و ناآرامی‌های شما به این خاطر است که نمی‌خواهید این احساسات را بپذیرید و دائما به دنبال آرامش می روید و همین امر بیشتر شما را ناآرام و بی قرار می‌کند و اشاره می‌کند که «طالب بی قرار شو» به معنی اینکه تمام احساسات را باید پذیرفت و اگر اینگونه عمل کنیم به قرار یا آرامش می‌رسیم. یا در جای دیگری مولوی در تمثیلی زیبا و در قالب شعر از چگونگی برخورد با همه احساسات می سراید و آدمیزاد را به مهمان خانه ای تشبیه کرده است که احساساتی از قبیل افسردگی، غم ، شادی و... برای او شبیه مهمان هستند و باید از همه آنها پذیرایی شود. این آدمیزاد یک مهمان خانه است، هر صبح مهمانی تازه می آید، لذتی، افسردگی، بدطینتی، همچون مهمانی ناخوانده اند، خوش آمد بگویید و از همه پذیرایی کنید، هرچند لشکری از غم باشد که با خشونت خانه‌ات را جارو و خالی از هر وسیله ای کند باز هم با هر کدام با احترام برخورد کنید شاید مهمان تو بینشی تازه به تو بدهد. ازآن فکر تیره و تار، آن شرم، آن بد اندیش با روی خندان استقبال کنید و به درون خانه دعوتش کنید و از هر که از راه می‌رسد استقبال و تشکر کنید. همان‌طور که می‌بینیم مولانا نیز به این اشاره دارد که تمام احساسات قابل احترام هستند و گاهی باعث ایجاد بینش و آگاهی بیشتر نیز در ما می شوند. در واقع برای ما انسان ها به دلیل مشکلات مختلف فردی و زناشویی همیشه احساسات مختلفی ایجاد می شود و آنچه مهم است این است که حتی در حالت احساساتی از قبیل خشم، عصبانیت و... به همسرمان احترام بگذاریم و مطابق با این احساسات واکنش نشان ندهیم، بلکه مطابق با ارزش ها و اهداف مشترک عمل کنیم.

وابستگی خانواده به فرزند

خواجه در ادامه تصریح کرد: در رابطه با نقش خانواده نیز باید این نکته را اشاره کنم که خانواده ها بدانند که وقتی فرزندان آنها ازدواج می کنند، زندگی مستقلی را شروع می‌کنند و خانواده‌ها باید در این استقلال به فرزندان کمک کنند و گاهی ملاحظه می شود که خانواده به دلیل وابستگی که به فرزند خود دارند سعی می‌کنند به بهانه‌های مختلف در زندگی وی دخالت کنند و این دخالت و وابستگی خانواده به فرزند یا فرزند به خانواده یک سم بزرگ برای زندگی مشترک زوجین محسوب می شود. به همین دلیل بهترین کمک از جانب خانواده ها این است که سعی کنند وارد حریم زندگی زناشویی فرزندان خود نشوند. در واقعیات زندگی زناشویی آرامش چگونه محقق می شود؟

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :