کد خبر: ۱۳۱۴۷۱
تاریخ انتشار: ۲۷ آبان ۱۳۹۴ - ۲۱:۳۹ 18 November 2015

استارتاپ ، از حرف تا عمل!

این روزها اکثر جوانان بویژه قشر دانشگاهی و بعضا نخبه با مفهوم استارتاپ آشنا هستند یا حداقل چنین کلمه ای به گوششان خورده است. اما اینکه دقیقا استارتاپ چه مفهومی دارد و گستره آن به کجا ختم می شود ، موضوعی است که شاید از قلم بسیاری محجور مانده و سبب برداشت های اشتباه برخی گردیده است.

در مورد تعریف دقیق استارتاپ بحث های زیادی مطرح می شود و هر کس از زاویه نگاه خود این پدیده را تعبیر می کند. عده ای استارتاپ را تنها محدود به فضای فناوری اطلاعات می دانند و برداشت آنها از استارتاپ ، کسب و کارهای مبتنی بر تکنولوژی است. اما با نگاهی دقیق تر درمی یابیم که استارتاپ تنها از تکنولوژی در جهت توسعه سریع خود استفاده می کند. به بیان ساده تر ممکن است ایده استارتاپی شما در رابطه با محیط زیست ، صنعت خودرو سازی ، صنایع غذایی و ... باشد و لزوما طرح استارتاپی به وبسایت و اپلیکیشن موبایل محدود نمی شود.

در بین تعاریف مختلف شاید بتوان این جمله را کامل ترین تعریف در نظر گرفت :

استارتاپ یک سازمان موقت است که با هدف یافتن یک مدل کسب و کار تکرارپذیر و مقیاس پذیر بوجود آمده است.

در مورد کلمه به کلمه این عبارت می توان بحث کرد. منظور از سازمان یک هسته انسانی شامل یک یا چند نفر است که بطور رسمی و یا غیر رسمی در مکانی معین یا نامعین در حال همکاری بر روی ایده مشخص هستند. کلمه موقت از آن جهت در این تعریف بکار برده شده است که استارتاپ عموما انتظار چندین و چند ساله نمیکشد و تمام تلاش آن ، حرکتی انفجاری در راستای کسب سود چشمگیر است. یعنی نمیتوان استارتاپ را با یک فروشگاه کوچک مواد غذایی یا یک آرایشگاه مقایسه کرد چرا که مدل این دست کسب و کار ها مبتنی بر فروش روزانه و بعضا توسعه فیزیکی است تا به قول ما ایرانی ها بتواند آب باریکه ای جهت امرار معاش فراهم سازد.

حال به عبارت " با هدف یافتن یک مدل کسب و کار تکرار پذیر و مقیاس پذیر " توجه نمایید. هدف اصلی استارتاپ تلاش و تحقیق و پژوهش جهت یافتن بهینه ترین حالت مدل پذیر است که قابلیت تکرار شدن و مدل سازی مقیاس پذیر را دارا باشد. مدل کسب و کار که بعنوان Business Model شناخته می شود با طرح کسب و کار یا Business Plan متفاوت است.

مدل کسب و کار در اصل شیوه ای است که یک کسب و کار جهت سرپا ماندن آن را انتخاب میکند. بعنوان مثال دیجی کالا (بعنوان موفق ترین استارتاپ ایرانی) فروش مستقیم محصول را بعنوان مدل کسب و کار انتخاب کرده و یا کافه بازار ، مشارکت در سود فروش و بهره گیری از تبلیغات را برگزیده است. اما طرح کسب و کار شامل تحلیل دقیق وضعیت کسب و کار من جمله تهدیدها ، فرصت ها ، چالش ها ، مزیت ها ، تحلیل بازار و ... می شود.

در بخش تکرار پذیری هدف آن است که بتوان مدل را مرتبا تکرار کرد و در هر مرتبه تکرار قادر به افزایش سود باشیم. بدان معنا که کسب و کار ما قابلیت توسعه داشته باشد. مقیاس پذیری نیز دیگر عامل رشد استارتاپ هاست که شامل مفاهیمی همچون توسعه منابع مالی و انسانی می گردد.

حال که درک درستی از تعریف استارتاپ پیدا کرده ایم بد نیست در دنیای واقعی نیز به جستجوی نمونه های موفق بپردازیم.

بی شک از موفق ترین استارتاپ های جهانی می توان گوگل (با ارزش حدودی 410 میلیارد دلار – یعنی بیش از بودجه سه سال کشور ایران) ، فیسبوک ، واتس اپ ، آمازون و ... را نام برد که هر کدام داستانی بعضا شنیدنی درباره چگونگی طراحی ، پیاده سازی و توسعه دارند که خواندن آنها خالی از لطف نیست. در میان نمونه های داخلی نیز میتوان به دیجی کالا (با ارزش حدودی 150 میلیون دلار) ، کافه بازار ، ای نتورک و ... اشاره کرد.

عموما استارتاپ ها بر روی دو محور تمرکز دارند. محور ایده و محور تیم که مورد دوم به مراتب مهم تر است چرا که یک استارتاپ برای موفقیت بیش از یک ایده ناب و منابع مالی ، به یک گروه متحد با طرز فکر استارتاپی نیاز دارد.

نوآوری در استارتاپ ها امری طبیعی است اما لزوما نوآوری در بخش ایده نیست. بطور مثال این نوآوری می تواند در نحوه فروش ، بازاریابی ، سرویس دهی و پشتیبانی باشد. همانطور که میدانیم دیجی کالا اولین فروشگاه آنلاین لوازم دیجیتال نبوده و واتس اپ نیز در زمان تاسیس چندمین شبکه اجتماعی تحت موبایل بوده است.

بحثی که بیشتر از همه در این فضا مطرح می شود بحث روحیات و خلق و خوی استارتاپی است که تمامی افراد یک هسته ، ملزم به دارا بودن آن جهت رسیدن به موفقیت هستند. افرادی که رو به کارآفرینی می آورند عموما افرادی شجاع ، خلاق ، رام نشدنی ، تحلیلگر و جاه طلب هستند که این خصوصیات در استارتاپی ها بارز تر است به گونه ای که ترس از شکست در آنها نبوده و تلاش بی وقفه ، گذر از لذت های روزمره ، مصمم بودن ، روحیه کار تیمی و سعی بر یادگیری از ویژگی های مشخص آنهاست.

تا اینجا همه چیز به شکل آموزشی و در راستای تعریف استارتاپ بود و بهتر است من بعد کمی به تحلیل چالش ها و فضای استارتاپ در کشور خودمان بپردازیم.

معضلات این حوزه را می توان به دو دسته عمده تقسیم کرد:

الف ) معضلات فعالین فضای استارتاپ

افرادی که در این فضا مشغول هستند و یا علاقمند به فعالیت در این زمینه می باشند با معضلات عدیده ای درگیرند که بعضا ریشه فرهنگی دارند.

الف – 1 ) تحصیل

اکثریت قریب به اتفاق بنیانگذاران استارتاپ های بزرگ جهانی ، تحصیل را رها کرده و به تمرکز بر روی ایده شان پرداختند ولی در کشور ما هنوز دوراهی تردید تحصیل و بازار کار گریبان گیر جوانان است. از طرفی خانواده ها اعتماد کافی به استعدادهای فرزندان ندارند و این را از اصرار آنها جهت پزشک و یا مهندس شدن نوجوانان خود در آینده می توان فهمید. از سوی دیگر خود جوانان بدلیل فضای حاکم بر جامعه تحصیل بی هدف را به دلیل محافظه کاری به تلاش بر روی پروژه ها و ایده های هدفمند ترجیح می دهند که نتیجه آن را با رجوع به آمار بیکاران دارای مدرک دانشگاهی در کشور (با رقم تاسف برانگیر 40%) می توان مشاهده کرد. این امر نه تنها موجب افزایش نرخ بیکاری شده ، بلکه می تواند در آینده ای نه چندان دور باعث احساس یاس و نا امیدی در جوانان گردد چرا که تمامی افراد با سلایق و علایق مختلف این روزها در چارچوب هایی به نام رشته های دانشگاهی گروه فنی مهندسی محبوس مانده و فرصت بروز استعداد های هنری ، ورزشی ، تجاری و فرهنگی به دلیل همین باور های غلط از آنان سلب شده است.

الف – 2 ) همکاری تیمی

حتما قدیمی ها چیزی می دانستند که گفتند : آشپز اگر دو تا بشود غذا یا شور می شود و یا بی نمک!

یکی از بزرگترین چالش های فرهنگی ما همین موضوع است که متاسفانه ما ایرانی ها در کار تیمی لنگ می زنیم و اکثر هسته های استارتاپ ها در نطفه متلاشی می شوند. این معقوله که بی شک بزرگترین مشکل سر راه استارتاپ هاست را به متخصصین فرهنگی واگذار کرده و تنها به طرح مساله کفایت می کنیم.

الف – 3 ) عدم تمرکز

عموما ما ایرانی ها علاقمند به همه فن حریف بودن داریم و همین موضوع باعث می شود بسیاری از جوانان خوش فکر ، بجای تمرکز بر روی یک ایده به دنبال ماجراجویی های جدید و ناتمام بروند. شرط ضروری موفقیت در استارتاپ ها تمرکز بر روی ایده ای است که فکر می کنیم از بقیه ایده هایمان بهتر و به واقعیت نزدیک تر است. در اصل پس از غربال کردن ایده ها بهتر است بر روی آیتم انتخابی تمرکز بیشتری داشته باشیم و راه های مختلف جهت به ثمر رساندن آن را انتخاب کنیم. همه ما ایده های نابی در ذهن داریم که شاید در فضای مناسب قابلیت رشد را داشته باشند ، اما چیزی که مهم است پوشاندن جامه عمل به آنهاست.

الف – 4 ) ترس از شکست

ما گاهی فراموش می کنیم که هر شکست مقدمه یک پیروزی است. شاید این جمله را بار ها شنیده باشیم اما باید اعتراف کرد که کمتر به مفهوم آن توجه کرده ایم. فعالین حوزه استارتاپ باید جرات پذیرفتن شکست را داشته باشند و بدانند که شکست به معنای پایان کار نیست بلکه گامی است در راستای رسیدن به پیروزی! فراموش نکنیم هیچ موفقیتی در طول تاریخ بدون تجربه شکست بدست نیامده است.

قطعا عوامل دیگری نیز در این حوزه دخیل هستند ولی آنچه بیان شد اهم موارد مطرح بود.

ب ) معضلات حمایتی دولتی و خصوصی

بخش مهم دیگر این معضلات بدلیل عدم اعتماد و حمایت کافی از سوی مراجع دولتی و خصوصی به این حوزه است که در ادامه به بیان برخی از آنها می پردازیم.

ب – 1 ) عدم وجود قوانین و بستر های حمایتی دولتی

این مورد را شاید بتوان بعنوان مهم ترین معضل پیش روی فعالین حوزه استارتاپ برشمرد. فضای استارتاپ مصداق بارز اقتصاد مقاومتی و توسعه پایدار است چرا که با هزینه ها و امکانات کم می توان درآمد ها و فرصت های شغلی بی نظیر فراهم ساخت و استعدادها را به عرصه ظهور رساند. بسیاری از کشور های توسعه یافته نظیر آمریکا ، کانادا ، انگستان ، ترکیه ، چین ، برزیل ، آفریقای جنوبی ، سوئد ، آلمان و ... درصد عظیمی از پیشرفت خود را مدیون این بخش هستند که متاسفانه از دید مسئولین ما غافل مانده!

استارتاپ های برای توسعه نه به سرمایه گزاری های مالی عظیم مانند طرح های عمرانی و نه به امکانات و آزمایشگاه های پیشرفته مانند علوم پزشکی نیازمندند. تنها چیزی که استارتاپ ها مطالبه می کنند کمی حمایت و توجه است که متاسفانه این حداقل ها نیز در حد آرزو مانده اند. یک اتاق کوچک ، یک اینترنت پرسرعت ، تسهیل و تسریع امور حقوقی ثبت شرکت ها ، معافیت های مالیاتی و مواردی از این دست تنها نیاز استارتاپ هاست. متاسفانه در کشوری مانند فرانسه طی 4 ساعت میتوان پروسه ثبت شرکت را به اتمام رساند و در ایران اتمام این روند در کمتر از 2 ماه بیشتر شبیه به رویاست! بسیاری کشور ها برای اکثر طرح ها مکان های مطالعاتی و تحقیقاتی در اختیار دانشجویان می گذارند و ما هنوز در تجهیز سالن های مطالعه مانده ایم.

حال برای تشویق و ترغیب کسب و کارهای نوپا می توان تسهیلاتی همچون وام های کم بهره با مبالغ پایین تر از وام خودرو ، معافیت و کسری خدمت سربازی ویژه آقایان ، تجهیز و توسعه پارک های علم و فناوری و تمرکز زدایی آن ها ، ایجاد مراکز آموزشی و پژوهشی ، ایجاد مراکز رشد و شتاب دهنده ها ، مشارکت نهاد های دولتی و اداری در اعطای امتیاز ، مجوز های مربوطه ، پذیرش طرح ها و ... را در نظر گرفت که عمده این موارد حتی بدون صرف هزینه نیز امکان پذیر است اما دلیل اجرایی نشدن آن ها موضوعی است که نمی توان پاسخی قانع کننده برای آن یافت.

این ها بحث هایی تاسف بار است که متاسفانه نه تنها توجهی به آنها نمی شود بلکه انگار برخی از این فضا هراس دارند! عده ای که نه تنها درک درستی از مفاهیم ساده من جمله تعریف استارتاپ ندارند بلکه با تحقیر و برچسب زنی های بی هدف ، سعی بر تخریب این فضا داشته و شاید نا آگاهانه در صدد جلوگیری از نیل به توسعه هستند.

استارتاپ ، مدلی جهت درآمدزایی و اشتغال و توسعه پایدار مبتنی بر استعدادهای بومی است و سوال اینجاست که اگر نخواهیم به جوانان و ایده های آنان در کشور خودمان بها بدهیم ، از چه طریق باید عزت نفس و اقتدار را برای کشور به ارمغان آوریم؟ عده ای متاسفانه فضای استارتاپ را زمینه فرار مغزها می دانند. حال قضاوت با شماست که اگر به ایده و توانایی جوان ایرانی در کشور بها داده نشود، وی قصد عزیمت به خارج را می کند یا برعکس؟!

ب – 2 ) عدم وجود فضای آموزشی و اطلاع رسانی مناسب

مشکل دیگر بر سر راه جوانان استارتاپی ، عدم وجود بستر های آموزشی و اطلاع رسانی است. متاسفانه دانشگاه های ما من جمله قوانین آموزشی ، سرفصل های درسی و بعضا برخی از اساتید ، با فضای کسب و کار بیگانه اند و دانشجویانی که میخواهند در این فضا فعالیت کنند را سرزنش می کنند.

بطور مثال در رشته مهندسی فناوری اطلاعات - که در اقدامی شاهکارانه از سوی وزارت علوم در مقطع کارشناسی و برخی گرایش های ارشد بعنوان زیرشاخه ای از رشته مهندسی کامپیوتر قرار گرفته است (!) - که بعنوان مرتبط ترین رشته دانشگاهی با حوزه استارتاپ شناخته می شود ، هنوز سرفصل های قرن بیستم و درس های صرف تئوری تدریس می شود و علی رغم تلاش های وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات ، مباحث نو به سرفصل های دروس اضافه نشده است. با روند فعلی که مدرک گرایی در دانشگاه ها به عرف تبدیل شده و اساتید و دانشجویان در سکوت به سر می برند، متاسفانه نباید انتظاری از مراکز آموزش عالی برای تربیت نسل متخصص ، ایده پرداز و کسب و کار محور داشت.

از سوی دیگر خارج از فضای دانشگاه نیز مراکز سازمان یافته ای برای آموزش فضای کسب و کار و اطلاع رسانی موجود نیست و استارتاپ تنها به برگزاری رویداد هایی نظیر استارتاپ ویکند و استارتاپ گرایند خلاصه می شود. حال اگر پای درد دل بانیان این رویدادها نیز بنشینیم ، گذشته از عدم همکاری و سنگ اندازی های موجود ، عده ای این رویداد ها و فعالین در آنها را متهم به غرب گرایی و دزدی ایده ها می کنند که انصافا جای بسی تامل دارد! شاید این تفاسیر ناشی از عدم آگاهی باشد چرا که استارتاپ ویکند طبق تعریفی که در همه جای جهان در اولین روز برای حاضرین ارائه می شود ، فرصتی است برای یادگیری و شبکه سازی ، نه فرصتی برای ارائه ایده و کسب درآمد.

ب – 3 ) عدم اعتماد سرمایه گزاران بخش خصوصی

از دیگر چالش های این حوزه می توان به عدم سرمایه گزاری بخش خصوصی اشاره کرد. حال که از تسهیلات و حمایت های دولتی نا امید شده ایم ، چشم امید جوانان و کسب و کارهای نوپایشان به مراکز شتاب دهنده و سرمایه گزاران خصوصی است.

متاسفانه سرمایه داران ایران عمدتا تجار و صاحبان مشاغل سنتی هستند که بدلیل عدم آگاهی نمیتوان انتظار داشت به این حوزه های نوپا اعتماد کنند اما سوال اینجاست که چرا سرمایه گزاران نسل دوم و سومی نیز از این امر امتناع می ورزند؟ آیا صاحبان ایده قادر به جلب حمایت سرمایه داران نیستند یا نبود ساز و کار شراکتی مناسب و اعتماد دوطرفه باعث این امر می گردد. البته نباید انکار کرد که محافظه کاری نزد سرمایه داران ایرانی امری طبیعی است و اغلب بجای توسعه کسب و کار و سرمایه خود ، به فکر حفظ موقعیت کنونی هستند و به قول معروف ریسک نمی کنند.

شاید تنها موسساتی که میل به سرمایه گزاری در حوزه استارتاپ دارند ، مراکز شتاب دهنده باشند. این مراکز در اصل سازمان هایی هستند که از میان طرح های موجود مطابق با سیاست های خود ، تعداد مشخصی از ایده ها را انتخاب کرده و علاوه بر سرمایه گزاری مالی ، در امر شبکه سازی ، تیم سازی و آموزش نیز به آنها کمک می کنند.

منطقا این یک بازی برد - برد است و موسسات و اشخاص زیادی در سرتاسر جهان به این حرفه مشغول اند. چرا که عمدتا با سرمایه گزاری های مابین 5000 تا 20000 دلاری استارتاپ ها را به رشد می رسانند و در عوض در سهام آنها با درصد هایی نظیر 15 و 20 شریک می شوند. شاید عده ای فکر کنند این افراد ژست کمک در راه خدا را میگیرند و در پشت پرده افکار متفاوتی را دنبال می کنند. اما با کمی بررسی و مطالعه می توان دریافت که 15 الی 20 درصد سهام یک استارتاپ موفق ، بعضا تا چند صد برابر مبلغ سرمایه گزاری شده می شود و میتواند این موسسات را با سرمایه گزاری های کوچک به درآمد های کلان برساند. کاری که در اکثر کشور ها خود دولت متولی آن است و در سود حاصل از آن شریک می شود.

جهت روشن تر شدن مطلب به نمونه ای مشخص از این دست موارد اشاره می کنیم.

بزرگترین جابجایی تکنولوژی تاریخ متعلق به فروش امتیاز نرم افزار پیام رسان واتس اپ به کمپانی فیسبوک می باشد که در طی این نقل و انتقال ، فیسبوک مبلغی معادل 19 میلیارد دلار را به توسعه دهندگان آن پرداخت کرده است. این اپلیکیشن که توسط جان کوم ، کودک فقیر و یتیم اوکراینی سال های دور و کارمند مستعفی کمپانی یاهو طراحی شده بود ، یک شبه از او میلیاردری بی رقیب ساخت.

او طراح اولین نرم افزار پیام رسان نبود ولی در زمان خود بهترین نرم افزار ممکن را طراحی کرد. بعنی نوآوری وی نه در ایده بلکه در بهینه سازی آن بود. جان این پروژه را با چندین کارمند آغاز کرد و پس از طی حدودا سه سال (در حالی که بیش از نیمی از مهندسین از پروژه انصراف داده بودند) موفق به جذب حدود 400 میلیون کاربر در سرتاسر جهان شد. سپس فیسبوک مطابق با سیاست های خود با رقمی نجومی این اپلیکیشن را تصاحب کرد و کاربران واتس اپ را تا امروز به نزدیک 900 میلیون نفر رسانده است.

مهم ترین اهداف فیسبوک برای خرید این اپلیکیشن را می توان کسب بازار آینده ، جلوگیری از توسعه رقبا ، هزینه های نگهداری پایین ، روند رو به رشد تکنولوژی های موبایل ، درآمدزایی و سرمایه گزاری برای آینده دانست.

در این بین چند نکته حائز اهمیت است. اول آنکه شاید خود جان کوم هم چنین موفقیتی را متصور نبود اما در عین اینکه ایده جدیدی روانه بازار نکرد ، با اهتمام و مصمم بر روی طرح خود کار کرد و آن را توسعه داد و این مطلب میتواند درس بزرگی برای جوانان ایرانی حاضر در فضای استارتاپ باشد. دوم اینکه وی موقعیت بزرگی همچون کار در یاهو را برای رسیدن به هدفی که به آن اعتقاد داشت رها کرد و مزد غلبه بر تردید خود را گرفت و سوم آنکه فرض کنید موسسه ای روی این پروژه سرمایه گذاری می کرد. در حال حاضر و با توسعه نزدیک به دو برابری واتس اپ و افزایش چند برابری کارمندان آن ، هزینه های نگهداری آن حدود 11 میلیون دلار در سال است و اگر این مبلغ را ضربدر 3 سال زمان توسعه آن کنیم به رقم 33 میلیون دلار (معادل 100 میلیارد تومان) میرسیم. تصور کنید که شرکت شتاب دهنده با این میزان سرمایه گزاری کلان در ازای 15 درصد از سهام ، اگر در ایران فعال بود قطعا وی را دیوانه می خواندند چرا که اکنون سرمایه گزاران چند هزار دلاری القاب دیگری نصیبشان شده است، اما همین 15 درصد می توانست برای وی مبلغی نزدیک به 2/85 میلیارد دلار (معادل 8/55 هزار میلیارد تومان) سودآوری داشته باشد. یعنی چیزی نزدیک به 85 برابر یا به عبارت بهتر 8500 درصد سود خالص!

در نهایت امیدواریم با آگاهی و توجه بیشتر مسئولین و صاحبان سرمایه از یک طرف و همت و تلاش بیشتر کارآفرینان جوان از طرفی دیگر ، با استفاده از ظرفیت های جهانی استارتاپ ، شاهد توسعه پایدار اقتصادی برای کشور و کسب درآمد و ایجاد اشتغال برای اقشار مختلف بویژه جوانان و دانشجویان باشیم. فراموش نکنیم که ایران ، مهد ایده های ناب و همت های بلند است...

پدرام چراغی / کارشناس فناوری اطلاعات

اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
سجاد
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۸:۳۳ - ۱۳۹۵/۰۲/۳۱
بسیار مفید بود. مرسی
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار