اول دی ماه ۱۳۶۶ خود را به سپاه ناحیه مرکزی معرفی نمودم .
کد خبر: ۱۰۷۴۹۶۷
تاریخ انتشار: ۱۱ آبان ۱۴۰۱ - ۰۹:۰۶ 02 November 2022

به نام خدا
روزی روزگاری
خاطرات غلامعباس حسن پور
قسمت شصت و پنجم
از تاریخ بیست و پنجم دی ماه سال ۱۳۶۵ که مجروح شدم تا یکم دی ماه سال ۱۳۶۶ در حال درمان و نقاهت بودم.
در طول این مدت چندین عمل جراحی انجام دادم و تا حدودی حالم بهتر شد .
اول دی ماه ۱۳۶۶ خود را به سپاه ناحیه مرکزی معرفی نمودم .
جهت همکاری به واحد اطلاعات نظامی معرفی شدم .
در خدمت برادران اطلاعات نظامی قرار گرفتم .
چند ماه در آن واحد خدمت و در تهیه ماکت و کالک به همکاران خود کمک کردم .
دوازده هم دی ماه سال ۱۳۶۷ مشغول گذران دوره ضرورت آموزش عقیدتی شدم .
آن سال سالی پر برف و بسیار سرد بود . هر روز برف می بارید و دمای هوا اکثرا کمتر از پانزده درجه سانتی گراد بود در آن هوای سرد و پر برف، خداوند به من فرزند پسری عنایت فرمود.
نام عموی شهیدش حسین را بر او نهادم .
هنوز گاز شهری در خانه ها نبود . منزل خود را با بخاری نفتی و کرسی برقی گرم می کردیم .
بیست و دوم دی ماه همان سال پدر بزرگ مادری ام
(بابا سیف الله ) دار فانی را وداع گفت ایشان حق بزرگی گردن من داشت پدر بزرگ را در جوار مرقد جناب احمد بن علی امام زاده ذلف آباد فراهان دفن کردیم .
در اواسط اردیبهشت ۱۳۶۷ اوضاع جبهه ها رو به وخامت رفت .
نمی توانستم با آن حالت به جبهه ها اعزام شوم خیلی ناراحت و غصه‌ دار بودم .
هنگامی که اخبار جبهه ها را دنبال می کردم از غصه به گریه افتاده و زار زار گریه
می کردم وقتی که به یاد شهدا و جانفشانی های همرزمان می افتادم و حالا مشاهده می کردم دشمن بعثی دوباره جان گرفته و به مواضع رزمندگان اسلام مکررا حمله می کند و رزمندگان اسلام را به شهادت می رساند و به اسارت می گیرد ، سخت آشفته می شدم .
تحمل این وضعیت سخت بود اما چاره ای نبود شاید تقدیر الهی این بود که آن طور رقم بخورد .
قطعنامه ۵۹۸ از سوی ایران پذیرفته شد و حضرت امام خمینی رحمه الله علیه پذیرش قطعنامه را به جام زهر تشبیه نمودند .
آمریکای مستکبر با ایادی جنایتکارش وارد خلیج فارس شده بودند.
آنها با مورد اصابت قرار دادن کشتی ها ، سکوهای نفتی جمهوری اسلامی و هواپیمای مسافربری کمک بزرگی به صدام بعثی عفلقی کردن.
حتی مستقیماً به یاری صدام شتافتند .
صدام جانی دوباره مثل اول جنگ خوی وحشی گری و تجاوز گری اش عود کرد و دوباره به سرزمین اسلامی ما تجاوز نمود .
تجاوز او با پایداری ، پایمردی و از خود گذشتگی رزمندگان اسلام دفع و مجبور به عقب نشینی گردید .
سازمان جهنمی منافقین خلق با یورشی ناگهانی از منطقه سرپل ذهاب وارد کشور شد. اسلام آباد ، کرند غرب ، پادگان الله اکبر و قسمت هایی از خاک کشور را به اشغال خود درآورد و به سوی کرمانشاه روان شد.
رزمندگان شجاع اسلام جلوی پیشروی منافقین را سد و ستون متراکم و مکانیزه ی آنها که در یک جاده گیر افتاده بود توسط بمباران وسیع جنگنده‌ها و هلی کوپتر های جمهوری اسلامی نابود و بقایای منافقین جنایتکار در کوه و بیابان آواره و بعضی از عناصر منافق نیز موفق شدند خود را به پادگان اشرف مقر جهنمی سازمان در عراق برسانند .
با وقوع عملیات مرصاد و پیروزی رزمندگان اسلام خطر منافقین خلق از بین رفت .
تا خرداد ماه در واحد اطلاعات نظامی سپاه مشغول خدمت بودم.
روز سیزده هم خرداد ۱۳۶۸ حال امام خمینی (ره) رو به وخامت رفت ما در آماده باش کامل بودیم .
خاطره ادامه دارد

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار