تابناک ایلام- امین جمشیدزاده ::در سپهر سیاست نظام بین الملل با توجه به فضای پیش آمده و اتمسفر غالب رژیم اسرائیل در جنوب لبنان، هنوز هیچ تئوریسین نظامی یا تحلیل گر سیاسی به طور واضح نمی تواند حدس بزند که در ادامه ماجرای رخ داده و کشته شدن شخصیت عالی رتبه و شماره یک حزب الله لبنان و رهبر آن، برنامه اسرائیل چیست و عملیات این رژیم در جنوب لبنان تا چه برهه و بازه زمانی تداوم خواهد یافت ؟.
در مقابل فرد خاصی هم دقیقاً نمیتواند بررسی و تحلیل کند که حزب الله لبنان پس از ترور تعداد زیادی از فرماندهان بلندپایه خویش آیا توانایی واکنش گسترده به عملیات اخیر اسرائیل را دارد یا خیر؟ تحولات منطقه خاورمیانه از دوشنبه هفته گذشته با حمله گسترده اسرائیل به جنوب لبنان مثل یک آتشفشان تازه فعال گشته با کاتالیزور و چراغ سبزی که بی بی اواخر هفته گذشته پس از سخنرانی در مقر سازمان ملل متحد، علی رغم ترک بیشتر سران شرکت کننده در هفتاد و نهمین اجلاس سازمان ملل، دریافت کرد سرعت بیشتری به خود گرفته است.
در شرایطی که تئوریسینها و تحلیل گران نظام بینالملل، در حال رایزنی و گمانه زنی در خصوص دامنه گسترش عملیات حزب الله به حادثه ویرانگر اسرائیل یا احتمال حمله زمینی گسترده اسرائیل به جنوب لبنان بودند، خبر ترور سید حسن نصرالله، دبیرکل حزب الله لبنان در حمله روز جمعه اسرائیل به ضاحیه جنوبی بیروت، باعث کنجکاوی و سرگشتگی تحلیل گران و ناظران سپهر سیاست جهان شد؛ این رخداد دورنمای خاورمیانه را نزدیک قریب به یک سال پس از آغاز جنگ اسرائیل در غزه نسبت به گذشته متلهب، غبارآلود و پر از چالش و ابهام کرده است.
در آلمان نازی از سالهای ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵ میلادی، میلیونها مردم بیگناه به طور منظم در اردوگاهها به دست مرگ سپرده شدند. عقل کل این کابوس یعنی آدولف هیتلر« رهبر آلمان نازی» ممکن است هیولای جامعه ستیز شبیه بنیامین ناتانیاهو بوده باشد، اما او به تنهایی نمیتوانسته دست به این کار بزند.
درباره کسانی که عملیات روزمره را انجام میدادند، یعنی کسانی که کورهها و اتاق گاز را میساختند، آنها را از آدمها پر میکردند، اجساد را میشمردند و کارهای اداری لازم را انجام میدادند چه میتوان گفت؟ آیا همه آنها نیز هیولا بودند؟ هانا آرنت«۱۹۶۳ میلادی» فیلسوف اجتماعی و گزارشگر جریان محاکمه آدولف آیشمن، جنایتکار جنگی نازی که به خاطر قتل میلیونها یهودی گناهکار شناخته و اعدام شد، به این پرسش پاسخ منفی میدهد.
به نظر او آیشمن یک بروکرات کندذهن و عادی بود که خود را مهره کوچکی از ماشینی عظیم میدانست. انتشار بخشی از متن بازجویی اولیه آیشمن نظر آرنت را تأیید میکند. چندین روانپزشک آیشمن را آدمی کاملاً بهنجار تشخیص دادند و روابط شخصی او نیز کاملاً طبیعی و بهنجار بود.
در واقع، او خودش معتقد بود که باید به یهودیان اجازه داد به سرزمین دیگری مهاجرت کنند و این عقیده خود را با سرویس امنیتی هیتلر در میان گذاشته بود.
به علاوه او پنهانی معشوق یهودی داشت؛ که برای افسران اس اس مجرم محسوب میشد و یک پسر عموی ناتنی یهودی نیز داشت که ترتیبی داد تا در جریان جنگ از او حمایت شود. آرنت عنوان فرعی کتاب خود درباره آیشمن را « گزارشی از پیش پا افتادگی شرارت» گذاشت و در آن چنین نتیجهگیری کرد که بیشتر « مردان شرور» رایش سوم صرفاً مشتی آدمهای عادی بودند که از دستورات مافوق اطاعت میکردند.
این نتیجهگیری بدان معنا است که هر یک از ما ممکن است بتوانیم دست به چنان زشتکاریهایی بزنیم و اینکه ماجرای آلمان نازی آنقدرها هم که تصور میکنیم چیزی ورای وضع و حال آدمهای عادی نبوده است. به گفته آرنت، « در برخی شرایط، معمولیترین و محجوبترین شخص میتواند به صورت آدمی جنایتکار درآید.» این نتیجهگیری را به راحتی نمیتوان پذیرفت،زیرا دل خوش کنندهتر از آن است که باور کنیم که زشت کاریهای هیولایی فقط از اشخاص هیولایی برمیآید.
در واقع، دلبستگی عاطفی ما به این تبیین از زشتکاری« که حالا بنیامین نتانیاهو با خوی وحشی گری درنده و بی بدیل خویش» به روشنی در شدت حملاتی که به آرنت و نتیجهگیریهای او شده نمایان است.
مسئله اطاعت از مرجع قدرت یک بار دیگر در ویتنام در ۱۹۶۹ میلادی سر برآورد. گروهی سرباز آمریکایی، که مدعی شدند صرفاً از دستور اطاعت میکردند، مردمان غیرنظامی را در دهکده مای لای (My Lai) به قتل رساندند. بار دیگر افکار عمومی مجبور شد به این احتمال بیندیشند که هر آدم عادی در معرض اطاعت از دستورات مراجع قدرت است، حتی برخلاف وجدان اخلاقی خود./م
انتهای پیام/ع