متن  جوابیه

پایگاه خبری تحلیلی «الف» در مورخه 29 خرداد 99 اقدام به انتشار گزارشی در مورد موضوع قطع برخی شبکه‌های برون‌مرزی صدا و سیما از ماهواره های پخش کننده کرد که حاوی نکات قابل تاملی است که به طور اجمال بدانها پرداخته می شود:
پیش از هر چیز ایراد به نوع نگاه نویسنده گزارش و منتشرکننده آن یعنی رسانه «الف» باز می گردد که به جای تدقیق در موضوع بدیهی نیاز کشور به ابزارهای دیپلماسی رسانه ای که همانا رسانه های دیداری و شنیداری مقتدر و مستحکم به لحاظ جایگاه شناختی و تسجیل هویت و اهداف در میان ارکان گوناگون داخل کشور از جمله اهالی رسانه و صاحبنظران و اهالی فن است، به گزارش منفی «الف» و نویسنده اش به رسانه های برون مرزی ایران می انجامد. 

در حالی که دشمنان نظام از اتفاق حادث شده برای تعدادی از شبکه های معاونت برون مرزی صداوسیما خرسندند، «الف» و پژوهشگرش هم بدانها پیوسته است. 

 در طول بیش از 4 دهه فعالیت این رسانه ها اظهارنظر و نقل قول دشمنانه بی شماری علیه شبکه های برون مرزی رسانه ملی ابراز شده است. مثلا از موارد اخیر می توان به این که در جریان پوشش خبری شهادت سردار سپهبد قاسم سلیمانی، مزدوران وهابی در بوسنی شکایتی را علیه کانال بالکان شبکه سحر به آژانس نظارت بر رسانه ها در این کشور ارائه دادند، اشاره کرد. اما اشاره به یکی از جدیدترین مواضع هم جالب است: در جریان قطع ماهواره ای شبکه های برون مرزی، ایندیپندنت تیتر «بازوهای رسانه ای جمهوری اسلامی قطع شدند» را انتخاب کرد. آیا این نیست جز آن که دشمنان ما هم به «بازوی رسانه ای» بودن سرویس جهانی IRIB باور دارند و از قطع شدن آنها خوشحالند و دست افشانی می کنند؟! چگونه است که برخی رسانه ها در داخل مرزهای جمهوری اسلامی در حد دشمنان ما هم آگاهی ندارند و مثلا به آسانی از حذف شبکه های برون مرزی سخن می رانند و نفس وجود آنها را زیر سوال می برند؟
آیا به راستی حرکت شبکه های برون مرزی صداوسیما در صف نخست رسانه های جبهه مقاومت اینقدر نامحسوس است که این رسانه ها از ابعاد آن بی خبر باشند؟ کیست که نداند نقش العالم و پرس تی وی و سحر و الکوثر و سحر و ... در جبهه رسانه ای مقاومت چه اندازه روشن و بارز است؟ حتی وقتی رادیوی دری ما امکان پخش از موج اف م را در افغانستان از دست می دهد، مخاطبان و کارشناسان منطقه تصریح می کنند تنها رسانه مدافع و بازگوکننده حقایق در مورد ملت مظلوم افغانستان که در مقابله با نفوذ دشمنان در ابعاد مختلف در این کشور روشنگری می کرد، از دسترس علاقه مندان بی شمارش خارج شده و در غیاب رادیو دری ایران میدان بیش از پیش برای رسانه های خط دشمن گشوده شده است. بعد چگونه می شود که با از دست دادن امکان پخش جهانی شبکه هایی مثل پرس تی وی و العالم و هیسپان تی وی و .... تا این حد ساده برخورد می شود. 

به یک مورد جدید دیگر اشاره می کنیم: rfi (رادیو بین المللی فرانسه) در مورخه 9/4/99 در خلال گزارشی از یک پژوهش انجام شده در مرکز مطالعات اینترنت آکسفورد، به اذعان پژوهش اخیر این مرکز و پژوهش دو ماه قبل آن درخصوص نفوذ بالای شبکه هیسپان تی وی در آمریکای لاتین صراحت کرده است.
شاید هم تنها پاسخ به یک سوال ساده کافیست: ایران با رسانه های بین المللی قوی و موثر و متفاوت که خلاف جریان سلطه اطلاع رسانی کنند، از نظر استکبار مطلوب تر است، یا ایران بدون آنها؟کدامیک از این دو حالت به اقتدار ج.ا.ا. کمک می کنند؟ و کدامیک آن را در شرایطی که رسانه های گوناگون با هدفگذاری دقیق مقابله با ج.ا.ا. راه اندازی شده و حمایت می شوند، در موضع منطقی تر و قدرتمندتری قرار می دهد؟ 
امثال این رسانه ها باید به حکم اعتقاد به ارزش های انقلاب اسلامی، در برهه حساس کنونی که بودجه ارزی صداوسیما و بالتبع معاونت برون مرزی آن در دست انداز مسائل و اختلاف نظرهای داخلی افتاده و ادامه فعالیت ما با دشواری فراوان رو به روست، در پی حمایت از این سنگر مهم انقلاب و نظام در عصر ارتباطات و غلبه قدرت رسانه بر قدرت نظامی باشند؟ یا به محدودکنندگان این شبکه ها بپیوندند و به راحتی از پایین کشیدن بخش کرکره بخش مهم جبهه رسانه ای مقاومت سخن بگویند؟

اوج این بازی در زمین دشمن جایی است که نگارنده محترم با لحنی کنایه آمیز از «برابری تولید و برنامه سازی در دو سرویس برون‌مرزی BBC و IRIB » سخن گفته اند و دست به مقایسه این دو زده اند و توجه ندارند که:

-         بودجه BBC به طور مستقیم از سوی دستگاه دیپلماسی خارجی بریتانیا یا از محل درآمد ناشی از دریافت هزینه ماهیانه خانواده های دارای تلویزیون، یا از محل وزارت فرهنگ، رسانه و ورزش این کشور، بر حسب مقاطع زمانی و سرویس داخلی یا سرویس خارجی بودن و ... پرداخت می شده یا هنوز می شود و سازوکاری کاملا تعریف شده و بدیهی به لحاظ ضرورت و بایستگی تامین دارد و برخلاف بودجه بخش برون مرزی صداوسیما، در دل یک بودجه کلی دیگر که همان هم با پیچ و خم ها و ان قلت های فراوان رو به روست، تعریف نشده و بخش ارزی و غیرارزی مجزا و .... ندارد و به عبارت دیگر شسته رفته و مشخص است. اساسا نهادهای حاکمیتی انگلیس وظیفه و ماموریت خود می دانند که هر از   گاهی بودجه هایی مستقل برای توسعه این تشکیلات رسانه ای تخصیص دهند.

-         بر اساس اطلاعات در دسترس از بودجه BBC فارسی و با نرخ برابرای ارز جاری، کل بودجه تخصیص یافته و محقق 47 رادیو و تلویزیون معاونت برون‌مرزی و نیز یک خبرگزاری با عنوان خبرگزاری بین المللی تصویری «ایران پرس» شاید به زحمت به دو برابر بودجه تنها یک شبکه BBC فارسی از مجموعه معظم سرویس جهانی BBC با رادیوها و تلویزیون های مختلف آن برسد. البته معمولا بودجه محقق هم با تفاوت ها و تاخیرهای متعدد نسبت به بودجه اسمی تزریق می شود که بخش عمده آن به بودجه ارزی بازمی گردد. 

-         با این احوالات اصلاً برنامه سازی در دو سرویس خارجی یکسان و یک اندازه نیست. در طول چند سال اخیر تغییرات بنیادی در کنداکتور شبکه های برون مرزی رخ داده و بسیاری از برنامه ها تعطیل و تعداد مستندها و برنامه های تولیدی، همچنین تنوع ساختارهای برنامه سازی(از جمله انیمیشن و ...) کاهش یافته اند.

-         بودجه معاونت برون مرزی ظرف 6 سال گذشته به تدریج به یک سوم قبل از آن تنزل کرده است. آیا BBC هم با چنین مشکلاتی روبه‌رو است؟

-         معضلات بودجه ای و کمبود ارز و . . . باعث شده طی 5 سال پیش به این سو، تعداد خبرنگاران فعال بومی برون مرزی در کشورهای مختلف نیز به یک چهارم گذشته برسد.

-         علاوه بر این که به دلیل تاخیرها و عدم تناسب هزینه و بودجه بدهی قابل توجهی از قبل متراکم شده بود، از 6 ماه قبل تاکنون حتی یک دلار سهمیه ارزی معاونت برون مرزی دریافت نشده و این معاونت مبالغ گزافی بابت حقوق عقب افتاده، اجاره عقب افتاده دفاتر و ... و ... بدهکار است که هر ماه بر آن افزوده می شود.

کجای این دو سرویس شبیه هم است که دست به مقایسه آنها بزنیم؟ BBC به مدد بودجه هنگفت و سرشاری که دارد هر ساله خیل مستندهای باکیفیت را راهی بازار خرید رایت رسانه ها می کند و سرویس جهانی IRIB در چند سال اخیر به تعداد انگشتان دو دست هم مستند با درجه کیفی «ب» نداشته است.نه این که نخواهد یا توان تولید نداشته باشد. اساسا امکان آن را به لحاظ بودجه ای ندارد.

از دیگر سو معاونت برون مرزی صدا و سیما هرگز ادعا نکرده که سطح اثر گذاری ای بیش از BBC و امثال آن دارد. جریان اصلی رسانه (Main Stream Media) رود پر خروشی است که همه چیز را در مسیر خود می برد. این جریان حالا با همراه شدن سه نشئه عبری، عربی و غربی بسیار پرقدرتمندتر از هر زمان دیگری، فضای خبری جهان را تحت سیطره خود درآورده است. البته حالا دم خروس بیرون زده و مردم جهان تشنه آگاهی یابی از واقعیت های پشت پرده نمایش این رسانه ها هستند. اتفاقی که با ظهور رسانه های جایگزین شکل گرفته و در حال رشد است.

موضوع مهم که نویسنده متن «الف» بدان توجه نکرده این است که رسانه های جایگزین با وجود تعداد اندک و عموماً بضاعت کمتر تکنولوژیک و پرهیز از جاذبه های فریبنده و معمول رسانه های سلطه، صدای خود را به طالبان و مشتاقان خودشان می رسانند و ضروری است که باشند و به لحاظ کمی و کیفی تقویت شوند. متولیان شبکه های برون‌مرزی صدا و سیما نیز افتخار دارند با وجود همه مشکلات پیش گفته به اندازه ای اثر گذار بوده اند که بارها نسبت به خاموش کردن صدای آنها اقدام شده است. آنها اغلب در تراز رسانه ای بین المللی جایگاه خود را تسجیل کرده اند و مواضع و تاثیراتشان مورد توجه جناح رقیب است. مثلا پرس تی وی در دنیای رسانه های انگلیسی زبان شبکه ای شناخته شده و محل رجوع و معتبر است.

بلاشک رسانه ای که بود و نبودش فرقی به حال رقیب و دشمن نکند، موضوع محدود سازی و دسیسه چینی برای تخطئه و سرکوب نمی شود. شبکه های برون مرزی صدای مقاومت در منطقه اند و نمی توان از میزان اثرگذاری و اهمیت آنها چشم پوشید، مخصوصا که با اینهمه مانع و کاستی عارض شده آنقدر موثر بوده اند که موارد قطع ماهواره ای، حذف اکانت، اظهارات ناشی از ناخشنودی از فعالیت شبکه های بین المللی ایران آنقدر زیاد است که ذکر آنها در این مجال نمی گنجد. قطعا پژوهشگر محترم «الف» در جست و جوهای خود بدانها دست می یابند.

نگارنده گرامی پرسیده اند «اگر امروز این رادیوها و تلویزیون ها خاموش شوند، چه لطمه ای به پوشش اخبار ایران بیرون از مرزها وارد می شود؟ آیا زبان نظام قاصر است از اینکه در شبکه های اجتماعی و سایت ها و خبرگزاری ها نگاه خود را مطرح کند؟»

در پاسخ باید گفت: اولاً تنها هدف این رسانه ها ارسال خبر از اتفاقات ایران به جهانیان نیست. نویسنده محترم با مشاهده یک روز از برنامه های شبکه های رقیب و دشمن می توانستند به راحتی دریابند که اساساً به عنوان نمونه BBC فارسی برای آن ایجاد نشده که اخبار شهرهای بریتانیا را به فارسی زبانان یا ایرانی ها مخابره کند! دست یافتن به این مضمون با یک مطالعه ساده و مقدماتی از سیاست ها و راهبردهای شبکه های برون‌مرزی و اساساً رسانه های بین المللی میسر می شود. 

از سوی دیگر بسیار ساده انگارانه است که تصور کنیم مثلا دولت جمهوری اسلامی تشکیلات فعالیت در شبکه های اجتماعی تاسیس کند تا آلترناتیو صداوسیمای برون مرزی شوند! یا خبرگزاری های کشور حتی پیشرفته ترین و نظام مندترین آنها امکان آن را داشته باشند که هر کدام یک سرویس خارجی با مثلاً 30 زبان ایجاد کنند، متخصصان رسانه ای بومی از کشورهای هدف جذب کنند و .....
مضافا بر آن که در شرایطی که مثلاً حزب الله لبنان به عنوان یکی از بازوهای محکم مقاومت در منطقه شبکه تلویزیونی دارد، زیبنده نیست که ج.ا.ا. از چنین امکانی بهره نبرد. برای ما جالب است بدانیم پژوهشگر «الف» متر و معیار و فضای آرمانی امروزین کدام کشور موفق در حوزه دیپلماسی رسانه ای را به عنوان الگوی عملیاتی خویش در ذهن داشته اند که چنین راهکاری ارائه می کنند. ای کاش کشور موفق مدنظرشان را هم معرفی و سیستم اجرایی دیپلماسی رسانه ای آن را نیز تشریح می کردند. شاید کشور آرمانی مدنظرشان انگلیس باشد که در اوایل گزارش هم دست به مقایسه سرویس جهانی رسانه ملی با سرویس جهانی بنگاه سخن پراکنی آن زده اند.... اگر چنین است مشتاق مطالعه الگوی محقق شده هستیم. حتما یافته های جالبی قابل ارائه خواهد بود....

از سوی دیگر نویسنده محترم ظاهراً توجه نداشته اند که با همه جذابیت های فضای مجازی و . . . ، هنوز تلویزیون رسانه محبوب است و رادیو در بسیاری نقاط جهان طرفدار دارد( مثلا نگاه کنید به شرایط کشورهایی مثل افغانستان و ...) و عطف به ماسبق، بیشتر از قبل ساده انگارانه است اگر منتظر باشیم مثلاً خبرگزاری های کشور، متولی امر رسانه های دیداری و شنیداری باشند.

پس گریزی نیست جز آن که دستگاهی متولی این رسانه ها باشد و دیگر دستگاه ها به رشد و ارتقای آن کمک کنند.
از یک جانب دیگر آیا واقعا پژوهشگر ارجمند «الف» تصور می کنند خبرگزاری های کنونی کشور را می توان به جای برندی که از رسانه های خبری ایران در آن سوی مرزها ساخته شده و با شبکه هایی چون  پرس تی وی و العالم و هیسپان تی وی و الکوثر و سحر و ... شناخته می شود، جایگزین کرد؟ آیا باید همه تلاش و دستاوردهای این شبکه ها را از دایره هستی محو کرد؟ راه حل اسانه رسانه «الف» برای مشکلات حادث شده در مسیر فعالیت شبکه های برون مرزی حذف آنهاست؟ 

ایشان همچنین به مواردی با استناد به یک گزارش داخلی و تخصصی سازمانی استناد کرده و مواردی را وسیله نقد شبکه های برون مرزی صداوسیما قرار داده اند.

بهتر بود نویسنده گرامی قبل از درگیر شدن با مفاهیم تخصصی گزارش داخلی سازمان که مثلا نیازمند اشراف به تفاوت ماهیت تولید و پخش در کنداکتور است و نیز بدون نیاز به تجهیزات ماهواره ای و صرفا از طریق گیرنده خانگی خود، سری به شبکه های پرس تی وی، العالم و الکوثر که در دسترس همگانند، می زدند و خود را به زحمت کندوکاو در گزارشی که همه جزییات آن را نمی دانند، نمی انداختند. با یک بررسی سطحی مشخص است که چقدر برنامه های متنوع در فواصل بخش های خبری العالم و پرس تی وی پخش می شود که  شامل همان ساختار «ترکیبی غیر نمایشی» و برنامه های گفت و گو محور، ترکیب آیتم های مختلف با گفت و گو و . . . به صورت زنده یا ضبطی است. 

حتی یک مراجعه سریع به وب سایت مثلا پرس تی وی روشن می کرد که این شبکه چه تعداد عنوان برنامه ( به جز خبر) روی آنتن خود دارد و کنداکتور روزانه آن حاوی چه برنامه هایی است؟

وقتی فرق «پخش» و «تولید» تشخیص داده نشده و اصولا ماموریت شبکه آی فیلم که پخش فیلم و سریال های تولید شده در شبکه های سیما یا سینما و ...ست، بر نویسنده گرامی مجهول است،چنین می شود که ایراد می گیرند چرا رویکرد اطلاعاتی- آموزشی بر تفریحی – سرگرمی و ارشادی-تربیتی غلبه دارد؟ شبکه آی فیلم متصدی پخش سریال ها و فیلم های ایرانی است، و می توان گفت بیش از95 درصد از زمان پخش روزانه آن مختص پخش برنامه هایی با رویکرد سرگرمی است. نگارنده ارجمند توجه نکرده اند که جدول مربوطه فقط مربوط به «تولیدات» این شبکه است که تعدادی از آنها در قالب بخش های خبری «صد ثانیه» و... به اطلاع رسانی در باره تازه های تولید سینما و تلویزیون ایران و ... می پردازند.
ظاهرا ایشان به منابع درستی برای تحقیق در مورد سرویس جهانی صداوسیما مراجعه نکرده اند چون تعداد رادیو و تلویزیون های معاونت را هم که 47 رسانه(14 تلویزیون و 33 رادیو) است، 66 رسانه عنوان کرده اند. یا مثلا به جای قطع چند شبکه تلویزیونی از چند ماهواره و قطع رله رادیو دری در افغانستان، از عنوان «تعطیلی» استفاده کرده اند که صحیح نیست.

علت عدم برخورداری عملکرد معاونت برون مرزی از برنامه های طبقه «الف» و «ب» نیز که در بخش دیگری از گزارش آورده شده، کمبود بودجه بوده که قبلاً در همین جوابیه به آن پرداخته شده است. معهذا در سال 97 مقدمات تولید سریال زیبای «ملکاوان» فراهم و در سال 98 به اتمام رسید و از شبکه آی فیلم نیز پخش شد. نگارنده محترم حتماً واقفند که این طبقات برنامه سازی نیازمند صرف بودجه های بالا هستند. طبعاً معاونت برون‌مرزی باید در این میانه مطالبه گری کند که چرا سطح بودجه آن به نحوی تقلیل یافته که امکان تولید در این طبقات را ندارد و با اندک مبالغ تزریقی تنها ناچار به حفظ آنتن با اقل تولیدات رسانه ای است. 

نویسنده گزارش در جایی از «تردید جدی» درباره گزارش ها و مصاحبه هایی که تاکنون درباره تخمین میزان مخاطبان منتشر شده، سخن رانده اند. با اینکه لحن ایشان لحن پژوهشی است اما سری به صفحات شبکه های اجتماعی رسانه های معاونت برون مرزی نزده اند. چه اگر سر می زدند حتماً با آمار و ارقامی همچون  4 میلیون و 11 هزار و 294 دنبال کننده فیس بوک پرس تی‌وی، 5 میلیون و 822 هزار و 221 دنبال کننده فیس بوک العالم، بازدیدهای بالای میلیارد سالانه این وب سایت ها و ....رو به رو می شدند. 

همه اینها در حالی است که شبکه های معاونت برون‌مرزی بارها توسط صاحبان پلتفرم های اشتراک گذاری محتوا محدود شده و حساب های کاربری خود را از دست داده و دوباره از صفر شروع به فعالیت کرده اند. حتما ایشان خوب می دانند که مثلا از دست دادن بیش از نیم میلیون نفر عضو کانال شبکه هیسپان تی وی در یوتیوب به خاطر مسدود کردن اکانت چه معنایی دارد و از نو جذب کردن مخاطبان چه زحمتی در پی می آورد و عموما نیز نتیجه مطلوب اولیه را ندارد در حالی که یک رسانه بدون محدودیت در این زمینه قادر است موفق تر عمل کند.

از سوی دیگر ایشان با یک جست و جوی ساده می توانستند دریابند به عنوان نمونه:

-         بخش کردی شبکه سحر در نظر سنجی سال 91 از 6/43 در صد مخاطب برخوردار بوده است.

-         بخش بوسنیایی شبکه سحر در نظر سنجی سال 89 میزان بیننده ای معادل 60 درصد داشته است.

-         بخش آذری شبکه سحر در نظر سنجی سال 86 معادل 42 درصد مخاطب را از آن خود کرده است.

-         شبکه العالم که در نظر سنجی سال 88 رتبه هفتم را در میان 50 شبکه خبری پخش کننده برنامه برای مردم لبنان کسب کرده بود، در نظر سنجی سال 94 به رتبه محبوب ترین شبکه عرب زبان خارجی در لبنان دست یافت. در کنار العالم، شبکه الکوثر نیز محبوب ترین شبکه دینی پر مخاطب خارجی در لبنان معرفی شد. این دو شبکه 31 درصد از تماشاگران تلویزیون در لبنان را به خود جذب کرده بودند. و ....... موارد دیگری که اگر با برخی آمارهای میزان مخاطب در موارد مشابه، حتی با شبکه های داخلی خودمان مقایسه شود، حتما جالب تر هم خواهند شد، هر چند برای نویسنده گزارش «الف»، معانی این اعداد باید بسیار روشن باشد.

هر چند اساسا نظرسنجی و احصای مخاطبان برای شبکه های بین المللی همه جای دنیا به ویژه آنها که گستره زبانی وسیع مانند انگلیسی و ... دارند، کاری دشوار است و در عین حال می پذیریم که مخاطب سنجی از ابزارهای مهم رسانه داری است. اما به هر دلیلی اعم از وسعت و تنوع و تعدد کشورهای مخاطب، بالا بودن هزینه پژوهش و ..... ، تعداد نظرسنجی های انجام شده از سوی مرکز تحقیقات صدا و سیما برای معاونت برون‌مرزی به میزانی نیست که نیازهای شبکه های این معاونت را برآورده سازد و شبکه های برون مرزی ایران هم همچون شبکه های نظیر خود بیشتر متکی به آمار بازدید سایت و شبکه های اجتماعی و ... از این دستند.

نویسنده گرامی تحلیل جالبی نیز در بخشی از گزارش ارائه داده اند و آن این که اگر «هرکدام از برنامه هایی که ساخته، تولید و پخش می شوند با تکیه بر پژوهش پیش می رفتند، می شد مدعی پیشرفت یا پسرفت شد» و در ادامه «متکی بر پژوهش بودن» را با تولید برنامه برای اقشار سنی مختلف و نه فقط مخاطب «عام» مشخص کرده اند.

از ایشان می پرسیم: آیا اگر این شبکه ها دسته بندی سنی مخاطب داشتند برای قضاوت در مورد تاثیر گذاری کافی بود؟

آیا واقعاً جذب 1 مخاطب با 100 میلیون مخاطب فقط به صرف این که مثلاً شبکه برنامه خردسال ندارد، تفاوتی ایجاد نمی کند؟

آیا همه شبکه های برون‌مرزی ایران «خبری» اند؟ و آیا بسیاری از شبکه های برون‌مرزی در شرایط انقلاب و شورش در کشورهای هدف خود فعالیت می کنند؟ مثلاً رسانه های برون مرزی برای بوسنی و هرزه گوین، مالزی و اندونزی، بنگلادش و .... چون در شرایط انقلاب و شورش نیستند، مخاطب جذب نمی کنند؟

در بخش پایانی گزارش نیز از «شفافیت» سخن گفته شده است. ما هم با نویسنده گرامی «الف» همصداییم. ای کاش مسئولین محترم امر با شفافیت کامل اعلام می کردند که بودجه ارزی صدا و سیما چند دهم، چند صدم، یا چند هزارم شبکه های مشابه آنهاست؟ اعلام می کردند هزینه های تولید برنامه در داخل کشور، خارج از کشور، هزینه های خبرنگاران بومی، هزینه تجهیزات فنی وارداتی،هزینه دفاتر معاونت برون مرزی در خارج از ایران، هزینه اجاره ماهواره ها، هزینه اشتراک فیدهای خبری، هزینه دفاتر دوبله در بیرون از ایران و ... و .... و .... چگونه و با چه الگویی محاسبه می شود؟ چگونه نهایی می شود؟ چگونه به تصویب می رسد؟ و چگونه و به چه میزان و در چند مرحله و در چه مقاطعی از سال به صدا و سیما و تبعاً به معاونت برون مرزی تزریق می شود؟

ما هم معتقدیم خوب است پژوهشگران، صاحبنظران و آگاهان رسانه ضمن شناخت دقیق از جایگاه شبکه های برون مرزی، با جامعیت و نگاه همه جانبه به موضوعات و مشکلات معاونت برون مرزی صداوسیما، از مغلطه بپرهیزند و در پی چاره اساسی درد باشند و به همکاران رسانه ای خود در عرصه بین المللی کمک کنند تا حیثیت فرهنگی ایران عزیز اسلامی حفظ و گرامی داشته شود.