سیاست > احزاب و شخصیت‌ها - ایرنا نوشت: وجود تضادها و عدم پاسخگویی به برخی مطالبات مردم به ویژه در حوزه مسائل اجتماعی- اقتصادی، باعث شده تا برخی مدعی شوند که ایران در مسیر یک انقلاب اجتماعی حرکت می کند؛ فرضیه ای که برخی کارشناسان آن را غیر واقعی و متاثر از تقلیل مسائل جامعه به سیاست تعبیر می کنند.
کد خبر: ۶۱۴۱۴۱
تاریخ انتشار: ۱۱ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۵:۰۷ 01 June 2018

در ادامه بخش هایی از گفت و گو با عباس عبدی را بخوانید:

فوکویاما اخیرا احتمال انقلاب اجتماعی را در ایران مطرح کرده و مدعی شده است که این انقلاب ایران را به سمت انفجار می برد، با توجه به این، به نظر شما دلیل طرح چنین موضوعی چیست؟
اینکه دلیل طرح چنین موضوعی چیست، شاید برخی به دنبال دلایل سیاسی برای این مساله باشند، بویژه وقتی با امارات و امریکا در تقابل هستیم؛ و این دلیل را هم نباید نادیده گرفت، ولی وقتی خود ما به موضوع نگاه می کنیم، می بینیم که این موضوع غیر واقعی و ساختگی نیست. زیرا این مساله تا حدودی برجسته و آشکار است و به هرحال مسائل، تنش ها و تضادهای حل نشده ای در جامعه ایران وجود دارد که تداوم آن می تواند بحران ساز باشد.

به لحاظ جامعه شناختی فرض مطرح شده تا چه اندازه درست است؟ یا به عبارتی چه اندازه این فرض احتمال دارد؟
نهادهای اصلی در جامعه ما غیر کارکردی شده اند و با ادامه این روند جامعه نمی تواند به بقای خود ادامه دهد. با یک بحران و بن بست مواجهیم که شواهد آن را از سال های گذشته بارها در قالب فروپاشی اجتماعی یادآوری کرده ام در این خصوص برخی بر این دیدگاه هستند که نباید اصطلاح فروپاشی اجتماعی برای این موضوع به کار برده می شد و به جای آن باید از بحران انسجام اجتماعی سخن به میان می آمد که این نقد درست است.

هر چند باید این واقعیت را نیز پذیرفت که نهادهای اصلی جامعه همچون رسانه، خانواده، آموزش و پرورش، دین، دولت و اقتصاد به طور کلی غیر کارکردی شده اند و از میان آن ها تنها خانواده است که به کندی به حرکت خود ادامه می دهد و دیگر نهادها، رسانه، دین و آموزش و پرورش کارکردهای خود را به نوعی از دست داده اند و اقتصاد نیز با وضعیتی بغرنج مواجه است. نهاد دولت نیز که بخشی از وظیفه خود را که حفظ نظم اجتماعی است انجام می دهد و معلوم نیست که با افزایش و گسترش بی نظمی های اجتماعی، آیا این نهاد به ادامه وظیفه خود قادر است یا خیر؟ در واقع این نهاد بسیاری از وظایفی را بر عهده گرفته است که در حیطه وظیفه آن نیست. و از انجام وظایف اصلی خود غافل شده است.

اگر از این زاویه نگاه کنیم ما به سمت بن بست حرکت می کنیم و جامعه هم در مواجهه با این بست سکوت نمی کند و واکنش هایی از خود نشان می دهد و امیدواریم این واکنش ها به گونه ای باشد که این بن بست شکسته شود و به مسیر بهتری حرکت کند.

با توجه به ناآرامی های دی ماه و و همچنین اعتصابات کارگری و صنفی در ایران به نظر می رسد که شکل مطالبات مردم اعم از اصناف و گروه ها و اقشار اجتماعی تغییر یافته است، به نظر شما این امر چه اندازه در طرح فرضیه احتمال وقوع انقلاب اجتماعی تاثیرگذار بوده است؟
طی 10 سال اخیر بخش زیادی از نیروها از ساخت رسمی حذف شدند، مستقل از این که مقصر کدام‌طرف است این یک واقعیت است. 

از سوی دیگر اقتدار سیستم در حوزه دفاع از ارزش ها و حوزه رسانه از میان رفته است به علاوه مساله فساد به نوعی به بی اعتمادی و بی اعتباری ساختارها منجر شده است و در نتیجه هر ان ممکن است اتفاقات پیش بینی نشده در سطوح مختلف روی دهد و اگر فکری به حال آن نشود، به صورت دومینو وار حرکت می کند. ساختار و نظام باید به این موضوع توجه کند و مسائل را گره گشایی کند تا شاید بتوانیم از این گردنه خطرناک عبور کنیم.

با فرض درستی چنین ادعایی از سوی فوکویاما به عنوان صاحب نظریه پایان تاریخ، چگونه می توان از وقوع چنین امری در کشور جلوگیری کرد؟
راه حل در ایران وجود دارد و صرفا سیاسی است و ربطی به مسائل خارجی ندارد بلکه مسائل و مشکلات خارجی فقط این مسائل را تشدید می کند. من پیش از دولت آقای روحانی نیز گفته ام که ما سه مساله اقتصادی، سیاست خارجی و سیاست داخلی داریم. ولی در میان این سه؛ مساله اصلی ما سیاست داخلی است و دو مورد دیگر فقط به تبع این موضوع قابلیت حل پیدا می کنند. ولی دولت فکر می کرد با پرداختن به سیاست خارجی و اقتصاد می تواند سیاست داخلی را به جلو ببرد در حالی که بنیاد یک جامعه بر سیاست داخلی شکل می گیرد.

اما سوال این است که برای رهایی از این وضعیت چه باید کرد؟ یک شرط این است که بپذیریم با یک وضعیت بحرانی مواجهیم و دیگر اینکه ادامه سیاست های گذشته در سطح جامعه ما جوابگو نیست و اگر این دو را پذیرفتیم می توانیم راه حل ارائه دهیم که چگونه می توانیم با حفظ ارزش های مورد قبول جامعه، پویایی داشته باشیم.
من شرط لازم در این زمینه را پذیرش این ذهنیت از طرف همه نیروهای موثر می دانم. هر چند برخی نیروها به هیچ وجه پذیرش این موضوع را به صرفه و به نفع خود نمی دانند که البته ضد ملت و کشور هستند و حساب آن ها جدا است ولی آن هایی که دل در گرو ملت دارند، نیاز است که این موضوع را قبول کنند تا شاید بتوانیم از بحران های موجود عبور کنیم.

اگر فرض انقلاب اجتماعی را در ایران محتمل بگیریم، چه پیامدهایی بر عمومیت جامعه و مسائل آن می گذارد؟
در شرایط کنونی چیزی به نام انقلاب اجتماعی مستقل از سیاست نداریم و هر آنچه هست سیاسی است و بازتاب و آثار سیاسی خواهد داشت و اینگونه نیست که در حوزه اجتماعیات اتفاقی بیافتد و سیاست در آن دخیل نباشد، این مفهوم در جایی است که اجتماعیات از سیاست کامل یا به طور نسبی مستقل باشد.

چرا در ایران ما از انقلاب اجتماعی سخن می گوییم بخاطر اینکه عنصری در سیاست مانع بروز خواسته اجتماعی شده است و اگر این مانع وجود نداشت، روند جامعه به طور عادی پیش می رفت و تغییرات تدریجی در آن صورت می گرفت. پس همه اینها تحت تاثیر مسائل سیاسی است و دیدگاه فوکویاما نیز در نهایت مفهومی سیاسی است و نوعی شکاف را بین ساخت قدرت و گروه ها جدیدی که در جامعه هستند توضیح می دهد. این نه انقلاب اجتماعی که سیاسی است و با وضعیتی که ما در جامعه داریم بسیار خطرناک است و باید تلاش کنیم شرایط را به سمتی ببریم که علاوه بر پاسخگویی و احترام به مطالبات مردم در حوزه های مختلف، شکاف ایجاد شده را در یک زمان بندی معقول کاهش دهیم؛ در صورت تداوم این ایده می توانیم بر بحران غلبه کنیم.

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :