کد خبر: ۲۵۰۸۸۰
تاریخ انتشار: ۰۵ تير ۱۳۹۵ - ۰۹:۱۵ 25 June 2016
به گزارش تابناک یزد، روزنامه اعتماد به گفت‌وگوی مفصلی با پرویز فتاح، رییس کمیته امداد امام (ره) پرداخته که رد ادامه می‌خوایند:

نخستين سوال را مي‌دانيد حتما، مي‌خواهيد رييس‌جمهور بشويد؟

مي‌شود بپرسم چرا اين‌طور فكر مي‌كنيد كه اين سوال به ذهن‌تان مي‌رسد؟ من كاري كردم كه اين ظن را ايجاد مي‌كند؟

نحوه گفتار و عملكرد شما در اين مدت، هم اين شبهه را ايجاد كرده كه ممكن است بخواهيد وارد انتخابات دوازدهم بشويد و هم ممكن است كه، البته نه چندان آگاهانه و به عمد، بخواهيد مدلي از آقاي احمدي‌نژاد را احيا كنيد. اينكه در ابتداي حضورتان در كميته امداد، تصميم گرفتيد ساختمان را از شمال شهر به جنوب شهر منتقل كنيد، بعضي جملات شما مثلا اينكه گفتيد «خدمت بايد بي‌منت و بي‌صدا باشد»، انتقادهاي خيلي صريحي كه از دولت‌ها داشتيد مثلا اينكه «جمعيت امداد دماسنج جمهوري اسلامي است» يا «دولت‌ها مرتب بازتوليد فقر مي‌كنند» و البته سفرهاي استاني‌تان. سابقه نداشت كه سرپرستان امداد پاي‌شان را از تهران بيرون بگذارند.

چرا. آنها هم انصافا خارج از تهران مي‌رفتند.

حداقل نه به اندازه شما.

بله اين را قبول دارم ولي شهادت مي‌دهم آنها هم سفر زياد داشتند. حق‌شان پايمال نشود. اما شايد سفر من در اين مدت، به نسبت بيشتر بوده، اين را رد نمي‌كنم. چرا كه اعتقاد دارم علاوه بر مديريت ستادي، بايستي با حضور ميداني، ميزان اثرگذاري تصميم‌ها را سنجيد و البته در هر استان به اقتضاي شرايط محيطي، جغرافيايي، قوميتي و جمعيتي بايد تصميم‌هايي از جنس نيازهاي آن استان گرفت.

رفتار و عملكرد شما باعث اين شبهات و طرح اين سوال شده.

اينها هم باعث نمي‌شود ظني ايجاد شود كه اين سوال را بپرسيد. ما در كميته امداد امام منصوب شديم و خودمان هم با پاي خودمان نيامديم، اصرار هم نكرديم براي آمدن. روزهاي اول شايد براي خود من هم كمي ناباورانه بود چون سوابق كاري من از جنس ديگري بود؛ عمراني و سد‌سازي و وزارت نيرويي. ولي وقتي در سطح نظام چنين بحثي پيش آمد، من اين مسووليت را با كمال ميل قبول كردم چون فكر كردم مي‌شود خدمتي براي مردم عزيزمان انجام داد. من فكر كنم سوال شما از اينجا شكل مي‌گيرد كه دولت‌ها و نامزدهاي انتخابات، در ايام انتخابات كارهايي انجام مي‌دهند كه جلب آرا كنند كه معمولا اكثر دولت‌ها مي‌كنند. ظاهرش اين است. مثلا حقوق‌ها را زياد كنند، به بعضي اقشار برسند. كار امداد، جنسش معلوم است. امداد است و كار ما همين است كه به اقشار كم‌درآمد كمك كنيم و وظيفه‌مان هم اين است كه اين كار را واقعا درست انجام بدهيم، با سرعت انجام بدهيم چون فرصت زيادي هم نيست. ممكن است يك عده از بين بروند. امداد واقعا بايد اورژانسي باشد. يك عده را اگر دير سراغ‌شان برويم، مي‌بينيم اتفاقاتي مي‌افتد. بايد همه اين اجازه را و اين فرصت را به ما بدهند. اصلا ماهيت كار ما اين است. اگر ما نرويم جاي دوردست و به اينها سر نزنيم، خدا و مردم اين را از من مي‌پذيرند؟ من بايد بروم سر بزنم. وقتي مي‌رويم، مي‌بينيم، تازه مي‌فهميم وضعيت آن فرد، شرايط آن نقطه دورافتاده كه معمولا كمتر، مسوولان حوصله مي‌كنند بروند چگونه است. اين به نظر من نبايد در مملكت تبديل به رويه يا قاعده‌اي شود كه اگر مسوولي تحركي داشت و رفت بگوييم اين حتما اهدافي داشته. واقعا در مملكتي كه به دليل ذات مردم‌سالاري آن، تعداد انتخاباتش زياد است نبايد يك سال قبل از انتخابات كاري كرد كه شايد از آن برداشت انتخاباتي شود. اين خوب نيست و اجر و ثواب آن كار را هم از بين مي‌برد. من اصلا در آن فضا نيستم. ما مسووليت‌مان را انجام مي‌دهيم و سعي مي‌كنيم در چارچوب عمل كنيم. من الان اينجا مسوولم. شما تا حالا ديديد من مصاحبه‌اي غير از كار امداد انجام داده باشم يا بروم جايي غير از موضوع امداد سخنراني كنم؟ امكان ندارد. خيلي دعوت مي‌كنند، گروه‌هاي دانشجويي، انجمن‌هاي تخصصي و كارشناسي و در جمع‌هاي مديريتي غير از موضوع مربوط به حوزه كاري امداد امكان ندارد بروم. مي‌گويم اگر به امداد مربوط است من مي‌آيم وگرنه، چه ربطي دارد؟ اگر وقت دارم، اگر تواني دارم، صرف ماموريت امداد مي‌كنم. معنا ندارد. اصلا به قيافه ما اين فعاليت سياسي مي‌آيد؟ (به شوخي)

به هر حال روساي جمهور ما هم شهروندان اين جامعه هستند. هيچ كدام‌شان شايد قبل از فعاليت‌هاي انتخاباتي به قيافه‌شان نمي‌آمده كه مي‌خواهند وارد انتخابات شوند.

من بالاخره قبل از اينجا هم مسووليت داشتم، وزير بودم، در كابينه بودم. امروز و از اين بعد، بايد كار ما بيشتر از اين جهت ارزيابي شود كه آيا اساسا در ماموريت امداد عمل مي‌كنيم يا خارج از چارچوب. ما امروز با دولت و مجلس تعامل داريم و سعي كرديم دقيقا در چارچوب وظايف‌مان انجام وظيفه كنيم و من، اين خادمي در اين مسووليت را حقيقتا براي خودم يك افتخار بزرگ مي‌دانم. ثوابش هم از آن مسووليت‌هاي ديگر در هر سطحي، بالاتر است. اين را علما گفته‌اند و مردم مي‌گويند و البته خودمان اعتقاد داريم.

پس شما در فهرست مناظره‌هاي سال آينده نيستيد؟

ان‌شاءالله به لطف خدا نخواهم بود. اميدوارم حتما در اين مسووليت خطير باشيم، بمانيم و خدمت كنيم به همين اقشاري كه ولي نعمت ما و همه هستند.

اتفاقا در سال ٩٢ هم شنيديم كه جبهه پايداري خيلي تلاش مي‌كرد شما را ترغيب كند براي ورود به انتخابات يازدهم كه گفته بوديد آمادگي‌اش را ندارم. حتي براي انتخابات مجلس هم، البته از نوع ديگري جواب داديد و گفتيد يك جا نشستن و فقط قانون وضع كردن را دوست ندارم. امروز، بعد از يك دوره وزارت و رياست هنوز آماده نيستيد؟

من به صراحت عرض مي‌كنم هيچ وابستگي و تعلق و عضويتي در هيچ گروه سياسي ندارم. البته در بين طيف‌ها و گروه‌هاي سياسي و اجتماعي فعال در كشور دوستان بسياري دارم و الان هم هيچ قصد و نيت سياسي و انتخاباتي ندارم و به هيچ‌وجه براي كاري غير از خدمت به فقرا و فعاليت در كميته امداد احساس تكليف و وظيفه نمي‌كنم.

ولي چهره شما بين اصولگرايان به عنوان يك تكنوكرات، يك مهره اقتصادي مهم و به عنوان، من دقيقا اين اصطلاح را مي‌گويم چون خيلي دفعات از شما با اين عنوان ياد شده، يك سياستمدار اخلاق‌گرا مطرح است و نه تنها اصولگرايان، حتي از بعضي اصلاح‌طلبان هم مي‌شنويم كه از آمدن شما به عرصه انتخابات استقبال مي‌كنند.

شما به همه‌شان سلام برسانيد و تشكر كنيد ولي بنده در اين موضوعات اصلا وارد نمي‌شوم. اينكه از كارهايي كه در حوزه ماموريت‌هاي كميته امداد به صورت روزمره انجام مي‌دهيم تلقي ديگري، به غلط واقعا، ايجاد شود حيف است. ما همين خدمت‌مان را بتوانيم ادامه دهيم راضي هستيم. مطمئن باشيد خدمت در كميته امداد را بالاترين فضيلت‌ها مي‌دانم و هيچ قصدي غير از خدمت به جامعه هدف ندارم و اميدوارم مقبول افتد.

تقريبا از دو سه ماه ديگر سال انتخابات شروع مي‌شود.

شايد هم شروع شده.

شايد. از مهرماه فعاليت‌ها رسمي و علني خواهد بود. ممكن است از كدام جناح و تفكر سياسي حمايت كنيد؟ گزينه خاصي داريد؟

من فكر ‌كنم نبايد بگوييم جناح. من خودم سعي مي‌كنم اين طوري عمل نكنم. بحث رياست‌جمهوري، بحث شايستگي‌هاي فردي، مديريتي و تجربي يك فرد است. حتي در انتخابات مجلس هم واقعا من فكر مي‌كنم از هر جناحي، اگر آدم مخلص، شايسته، توانمند، داراي تجربه مفيد مديريتي باشد و بتواند وظيفه‌اش را خوب انجام دهد، ما بايد از او حمايت كنيم. مبادا درباره مسائل مملكت جناحي فكر كنيم. يكي از اموراتي كه در كميته امداد هم به صورت ويژه به آن توجه شده جنبه اجتماعي و مردمي فعاليت‌هاي اين نهاد و البته پرهيز از ورود به بحث‌هاي جناحي، سياسي، گروهي و صنفي است.

دوره‌اي كه شما در وزارت نيرو بوديد، خيلي گفته مي‌شد و خودتان هم اشاره كرده بوديد كه وزارتخانه شما جو آرامي داشت و اين جمله از شما يادگار مانده كه در هفته اول بعد از حضور در وزارت، گفتيد من جاي آبادي را تحويل گرفتم و تلاش مي‌كنم آبادترش كنم. خيلي‌ها تاييد مي‌كردند كه شما هيچ‌وقت پشت سر مديران قبلي بد نگفتيد و با وجود فشارهايي كه در همان دوره بود، مديراني كه تفكر مخالف يا متفاوتي داشتند را كنار نگذاشتيد. در كميته امداد هم همين طور عمل كرديد. آيا مي‌خواهيد تصوير متفاوتي از پرويز فتاح به جامعه ارايه دهيد؟

من آن موقع هم كه در دولت نهم بودم، دولت نهم يك رويكرد رفتاري داشت، در جامعه، در مجلس و در اذهان عمومي و البته بنده سعي كردم با حفظ چارچوب‌هاي كلي فعاليت در دولت و وفاداري به اصول علم مديريت مشي مديريتي و اصالت رفتاري خودم را حفظ كنم. براي من مهم نبود مثلا رفتار كلي دولت به چه صورت است. مهم اين بود ما نقش خودمان را درست ايفا كنيم. مثلا رفتار آن دولت با مجلس، خيلي مناسب نبود. ولي مجلس با ما خيلي خوب بود. موقعي كه مي‌خواستم از دولت جدا شوم، ٢٢٠ نماينده در حمايت از من امضا جمع كردند. هر موقع هم مجلس مي‌رفتم احترام مي‌گذاشتند. يادم مي‌آيد تقريبا هميشه مجلس را قانع كرديم. من خيلي سوال جواب دادم در آن مجلس ولي قانع شدند، هم در صحن هم در كميسيون. سعي كرديم منطقي بگوييم. چون سوال كرديد مي‌گويم. بارها مي‌شد مجلس مي‌رفتم، در صحن به سوال جواب مي‌دادم، مي‌آمدم، مي‌گفتند آقاي فتاح به خودت زحمت نده. اين بنده خدا كه سوال كرده، قانع نمي‌شود، فقط مي‌خواهد سوال كند. مي‌گفتم نه، من الان دارم با ملت صحبت مي‌كنم. خانه ملت صداي من را مي‌شنود. منطقي جاري مي‌كرديم و مي‌ديدم اتفاقا آن نماينده سوال‌كننده مي‌گفت من قانع شدم. بالاخره وقتي مسووليتي را مي‌پذيريم، در واقع نماينده ملت هستيم. نماينده مردميم. مردم حرف ما دولتمردها را گوش مي‌دهند. گاه مي‌آيند مثل شما، جملات ساده من را به خود من مي‌گويند كه شما آنروز چنين گفتي. مي‌بينم چقدر دقيق گوش كرده‌اند. مردم از ما انتظار رفتارهاي صادقانه و منطقي و غير نمايشي را دارند و من فكر مي‌كنم ما بايد الگوي مردم باشيم. ما مي‌توانيم از مردم براي نظام اعتماد جلب كنيم و نبايد هم فيلم و نقش بازي كنيم. ما بايد هماني باشيم كه واقعا هستيم. وقتي آن جوري باشيم، مردم حرف ساده ما را مي‌پذيرند. بارها براي خود من اتفاق افتاده. يادم هست به دليل بروز يكي از گسترده‌ترين خشكسالي‌هاي كشور در سال ٨٧، خاموشي‌هاي برق به صورت اجباري به مردم تحميل شده بود چون سدها كم آب بود و امكان تامين برق به هيچ عنوان فراهم نبود. ما آمديم خيلي ساده با مردم حرف زديم. گفتيم وضع اين است، شرايط اين است. من ديدم مردم واقعا تحمل كردند، همراهي كردند، بزرگواري كردند. يعني آنها هم قصور ما را، از نظر ظاهري واقعا به بزرگواري پذيرفتند. عذر ما را پذيرفتند. ولي اگر ما بخواهيم واقعيت را و آن باطن را يك جور ديگر جلوه بدهيم، مردم هوشمندند. هوش مردم واقعا خيلي زياد است در ايران.

واقعا براي شما اين يك كليد عملكرد بوده در تمام مسووليت‌ها؟

بله. اما يك واژه خوبي در سوال شما بود، مدير اخلاق‌گرا. من نه اينكه بخواهم اين نقش را بازي كنم، من همينم. من قبل از اينكه وزير هم بشوم همين بودم، الان هم همين هستم. فكر مي‌كنم بخش مهمي از رفتار مديريتي و روح سياست ما بايد اخلاقي باشد. چرا كه اصولا ثمره دينداري، ظهور و بروز مكارم اخلاقي است. آيا ما مديريت مي‌كنيم تا رفتارهاي پسنديده اخلاقي و ديني را بتوانيم گسترش دهيم؟ يا اينكه فقط مديريت مي‌كنيم؟ اگر ادعاي اخلاق‌مداري داريم بايد در رفتارمان متجلي شود. با شعار نمي‌شود مديريت اخلاقي كرد.

مثلا وقتي به شوراي نگهبان رفتيد براي توضيح علت تغيير ندادن ساعت‌ها توسط دولت، يا ترك كردن آخرين جلسه دولت نهم به خاطر تفكري كه داشتيد، اگر اينها در همان ابتداي وزارت شما هم اتفاق مي‌افتاد همين طور عمل مي‌كرديد؟

بله، همين طور. هيچ فرقي نمي‌كرد. من واقعا درباره تغيير ساعت همان كاري را كردم كه كارشناسي شده بود. اواخر وزارتم هم نبود. ما در اين باره هم نامه نوشتيم، هم گفتيم. شوراي نگهبان هم رفتم و شايد يك مقدار خلاف نظر دولت عمل كردم ولي كارشناسي همان بود. من يك مهندسم. يك مهندس بايد به يافته‌هاي فني، ذهني و اصولي‌اش عمل كند. مثل يك پزشك كه در مورد تب مريض، نبايد تابع همراه مريض باشد. بايد به واقعيت عمل كند كه ممكن است تلخ هم باشد، به جراحي منجر شود، به داروي تلخ منتهي شود.

پس تلاش هدفمندي نبوده براي اينكه بخواهيد پايگاه اجتماعي سياسي‌تان را تقويت كنيد؟

واقعا اين طور نبوده و سعي مي‌كنم هيچ موقع اين طور نباشد. چه نيازي هست؟ مگر ما قرار است از اين نمايش‌ها و بازي‌هاي سياسي و رفتارهاي نمايشي، چه چيزي به دست بياوريم؟ اگر كار براي خدا و بدون توجه به نيت‌هاي شيطاني باشد، خداوند، خودش عزت مي‌دهد.

پس چرا در موردتان شايعه ساخته شد؟ شما مدير دولت نهم بوديد، رفتارهايي كرديد كه رييس دولت نهم و دهم خوشش نمي‌آمده از اين رفتارهاي مديري كه ايشان منصوب كرده.

چه شايعه‌اي؟

من هم مي‌خواهم از شما بپرسم چرا در مورد شما شايعات زيادي درست مي‌شود، مثلا موضوع شهردارشدن شما كه ظاهرا نپذيرفته بوديد؟

واقعا دليلش را نمي‌دانم. جالب اينجاست كه من هميشه با رسانه‌ها و تريبون‌هاي خبري، ارتباط نزديكي داشته و خودم را در معرض پاسخگويي گذاشته‌ام ولي گاهي به دلايلي، شايعات به درست يا غلط درست مي‌شود كه اميدوارم اين روند متوقف شود. مثلا در مورد همين شايعه شهردار شدن، چون رشته من فني بوده و در كار عمراني بودم و در بنياد تعاون بودم و همان موقع هم با آقاي قاليباف براي پل صدر و تونل نيايش و بعضي از پل‌هاي تهران قراردادهاي متعددي داشتيم و كمك كرديم، شايد موجب ايجاد اين شايعه شد. حرفه ما اصلا همين فني و عمراني است. بالاخره چون در گذشته من وزير هم بودم، طبيعي است كه مردم يا بعضي مسوولان ذهن‌شان مي‌چرخد، آنهايي را كه احتمالي مي‌دهند اسم‌شان را مي‌آورند. ولي ما همان موقع گفتيم ما اين آمادگي را نداريم برويم براي شهرداري.

بيشتر مي‌خواهيد خودتان را در چه لباسي به مردم معرفي كنيد؟ به عنوان يك سپاهي؟ يك مدير جهادي؟ يك مدير كنار گرفته از كابينه نهم؟ يك مهندس فني؟ رييس كميته امداد؟

من سعي مي‌كنم يك طوري عمل كنم كه واقعا هستم. فراتر از آن نه. مردم، ما را، حقيقت ما را، درون ما را، واقعا همان اندازه كه هستيم متوجه مي‌شوند. نه بيشتر، نه كمتر. و اين به عمل ما بستگي دارد و من مطمئنم مردم از نگاه كردن ما، گفتار ما، حركات و سكنات ما مي‌فهمند بالاخره ما چقدر راست مي‌گوييم، چقدر واقعي صحبت مي‌كنيم، چقدر عمل مي‌كنيم، چقدر درست عمل مي‌كنيم، چقدر صداقت داريم. مردم اين را مي‌فهمند. اين كار خداست. اين طوري است حقيقت عالم و ما سعي مي‌كنيم هماني باشيم كه بايد باشيم و هستيم. بيشتر و كمتر، نه.

اين خاطره را تعريف كرده بوديد كه در يكي از جلسات دولت نهم، همان موقع كه كشور به دليل كم آبي دچار قطع برق بود، از اعضاي دولت خواسته بوديد كه براي باران دعا كنند. وقتي جلسه را ترك مي‌كنيد مي‌بينيد تهران باران گرفته و همان جا خدا را شكر مي‌كنيد و گريه‌تان مي‌گيرد. در آخرين جلسه دولت نهم هم شما از اينكه آقاي مشايي خلاف تمايل رهبري آمد و خواست نقش معاون اولي دولت را ايفا كند گريه كرديد. يك مدير بايد فرد منطقي باشد ولي شما با جامعه هدفي مواجهيد كه از شما انتظار دارد وقتي با آنها مواجه مي‌شويد، عواطف و احساس‌تان را وسط بياوريد. شما بالاخره فرد منطقي هستيد يا فرد احساس‌مدار؟

سعي مي‌كنم منطقي باشم ولي احساس هم بخشي از واقعيت زندگي است. احساس در وجود همه ما هست. شما وقتي مي‌خواهيد خيلي شفاف و ساده و راحت با فاميل‌تان، مادرتان و دوست‌تان صحبت كنيد، بالاترين حد عقلانيت تان، احساس‌تان است كه بروز مي‌دهيد و ممكن است گريه كنيد. اينجا نمي‌شود ايراد وارد كرد. طبيعي است كه گاهي احساس آدم جاري مي‌شود و بروز و ظهور پيدا مي‌كند. پس در بعضي مقاطع اين بخشي از همان ظهور و بروز عملكرد ما، آن درون ما است. ضمن اينكه من در ايام قديم اينطوري نبودم. خاطرم هست كه اوايل انقلاب، بعد از انقلاب، در دوره دفاع مقدس من واقعا اين طوري نبودم ولي آنقدر دوستان ما جلوي ما شهيد شدند و آنقدر پيكر متلاشي اينها را جمع كرديم، بهترين آدم‌ها را، در شديدترين صحنه‌ها، اين آنقدر تكرار شده كه دل است ديگر. بالاخره مي‌بيني يك جوري رئوف مي‌شود. و من از اين بابت ناراحت نيستم كه قلب‌مان يك مقدار رقيق شده. بعضا نياز داريم راحت‌تر گريه كنيم، حتي به حال خودمان، يك جايي به حال مردم، اشكالي ندارد يك جاهايي بروز كند. نمي‌گويم همه جا، ولي مي‌خواهم بگويم كه بالاخره يك قطره اشك هم جاي دور نمي‌رود. قبل از ماه مبارك، سوم خرداد رفتيم خرمشهر و چهارم خرداد آبادان بوديم. چند خبرنگار هم همراه ما بودند و دو، سه خانه با ما آمدند. داشتم با آن خانم و پسربچه حرف مي‌زدم، ديدم اينها دارند گريه مي‌كنند. من كه گريه نمي‌كردم. ولي ديدم آنها بهتر از من آن صحنه را فهميدند. آنها عميق‌تر از من ديدند. گفتم احسنت به شما كه موضوع را خوب گرفتي. نمي‌شد ايراد وارد كني. انسان است ديگر. صحنه‌اي ديده و اشكش واقعا در كمال زلال بودن و شفافيت بروز كرده.

خودتان چطور؟ در اين يك سال و سه ماه رياست، با مددجويي مواجه شديد كه مشكلاتش، دشواري زندگي‌اش باعث گريستن شما بشود؟

چند جا بود. من سعي مي‌كنم خانه اينها مي‌روم خويشتن‌دار باشم، به اينها روحيه بدهيم، دست‌شان را بگيريم، تاب آوري را، صبر را به‌ آنها تذكر بدهيم، بالاخره درست مي‌شود، شما مقاوم باشيد. ولي يك جايي آدم مي‌بيند كه خود ما جاي او باشيم واقعا اين حرف‌ها را چطور مي‌پذيريم؟ انسان است ديگر. چند جا پيش آمده، خيلي شرايط سختي بوده و من خودم واقعا طاقتم طاق شد. اخيرا در سنندج خانه‌اي رفتيم، خانمي، شوهرش بر اثر حادثه از دنيا رفته بود. يك بچه يتيم داشت و خانم، خودش سرطان گرفته بود، دست‌هايش حركت نمي‌كرد، تنها بود، جاي خيلي سختي زندگي مي‌كرد و گفت پدرم از كار افتاده است و مادرش هم دچار مريضي صعب العلاج شده بود و هيچ كسي در اين دنيا نداشت. ما شيريني برده بوديم. هر خانه‌اي مي‌رويم سعي مي‌كنيم ببريم. گفتم جعبه را باز كنيد بچه شيريني بخورد. پسربچه ٦ يا ٧ سالش بود. يك جوري شيريني مي‌خورد داشت واقعا خفه مي‌شد. گفتم ما هستيم، يواش‌تر بخور. بچه را آوردم بغلم نشاندم. بچه يك بشقاب از شيريني پر كرد و من گفتم اينها را مي‌خورد و مريض مي‌شود. ما كه حرف مي‌زديم با بشقاب شيريني‌ها رفت از اتاق بيرون و از پله رفت پايين. گفتم رفته بيرون شيريني‌ها را بخورد. بعد از ٥ دقيقه كه آمد، به زبان كردي به مادرش گفت مادر، شيريني را بردم دادم به بچه‌ها بخورند. يعني يكي مثل خودشان، طبقه پايين همان زندگي مي‌كرد كه خيلي هم وضع خانه خراب بود. اين پسربچه و مادرش واقعا هيچ چيزي نداشتند اما پسربچه آنقدر مي‌فهميد كه شيريني را ببرد به همسن و سال‌هاي خودش بدهد. وقتي آمد، انگار كار بزرگي كرده، به مادرش گفت رفتم شيريني به بچه‌ها دادم. شما با اين فقر چطور برخورد مي‌كني؟ اين فقر كه انقدر انسان را و بچه را از نظر معرفت بالا برده؟ اين بچه ٦ ساله نبايد فقط خودش بخورد، ببرد به يك بچه ديگر هم بدهد. اين فقط يك جعبه شيريني بود. چطور ما انسان‌هاي بزرگ و بالغ به اندازه بچه نمي‌فهميم؟ واقعا اگر به اندازه يك بچه بفهميم وضع جامعه اين طور مي‌شود؟ امداد ما، كمك ما، دستگيري ما اين طور مي‌شود؟ نمي‌توانيم بعضي چيزها را تقسيم كنيم؟ آنجا هم دل آدم واقعا درد مي‌آيد كه چه آدم‌هاي بزرگي در اين دنيا هستند كه بايد تحسين شوند. يعني فقر، معرفت اينها را از بين نبرده، بزرگي‌شان سر جايش هست، هرچند ظاهر خانواده آنقدر بد است اما انسان‌هاي بزرگي هستند.

چرا گلايه كرديد از اينكه سياستمداران ما، دولتمردان ما، افراد عادي جامعه، قدرت تحمل‌همديگر را از دست داده‌اند و سعه صدر جامعه پايين آمده؟

اين يك واقعيت است.

چه ديديد كه به چنين گلايه‌اي رسيديد؟

ما يك اخلاق اجتماعي داريم. گاه مي‌بينيد مردم در سطح خيابان، سر يك تصادف كوچك، سر يك موضوع پيش پا افتاده با هم دعوا مي‌كنند، به هم پرخاش مي‌كنند. چرا؟ چه رفتاري است؟ آنهم ايراني جماعت، با اين سابقه اخلاقي، تاريخ... بايد مباني اخلاقي در جامعه تقويت شود. الان بيشتر ميزان پرونده‌هاي ورودي به قوه قضاييه پرونده‌هاي نزاع است. نبايد بگذاريم اخلاق اجتماعي و رفتار اجتماعي تضعيف شود. همه بايد به هم احسان كنند، نيكي كنند، دستگيري كنند، مهرباني كنند. اين بخشي از امداد است. اگر اين روحيه در جامعه باشد مشكل خيلي از فقرا حل مي‌شود. ما نبايد به فقرا بي‌تفاوت باشيم.

اين حس را داريد كه جامعه نسبت به فقرا بي‌تفاوت شده؟

در جامعه انسان‌هاي خير خيلي زيادند، خيلي كمك مي‌كنند، ولي انتظار داريم فراگير شود. يك عده مي‌توانند مشاركت كنند. در حال حاضر ميزان مشكلات خانواده‌هاي نيازمند به گونه‌اي است كه نيازمند جذب منابع مالي بيشتر و جلب مشاركت تعداد بيشتري از مردم عزيز كشورمان هستيم. ما بدون حضور مردم نمي‌توانيم از عهده حل مشكلات دهك‌هاي پايين جامعه بربياييم. هرجا مردم وارد عرصه شده‌اند، غوغا كرده‌اند. در حال حاضر نيز بايد توده‌هاي مردم به ويژه كساني كه امكان رسيدگي و كمك به نيازمندان دارند را بسيج كنيم تا بتوانيم مشكلات را حل كنيم.

و مي‌بينيد كه اختلاف طبقاتي بيشتر مي‌شود؟

اگر مي‌بينيم بيشتر مي‌شود با ذات انقلاب ما همخواني ندارد. از آن جنس نيست. اگر هم امروز انقلاب ما هنوز با همه ناملايمات برقرار است، پايدار است، براي اين است كه فقرا اميدي دارند به اين نظام و هنوز فكر مي‌كنند كه هستند در نظام كساني كه به اينها مي‌رسند و حواس‌شان هست و اميدشان را از دست ندادند.

يكي از منابع درآمد امداد، كمك‌هاي رهبري به امداد است. گزارش‌دهي شما به ايشان چطور است؟ در طول اين مدت هرچند وقت يك بار به ايشان گزارش داديد؟ چه گزارش‌هايي بوده؟ چه جزيياتي داشته؟

گزارش‌هاي ما، هم حضوري است، بعضا مشرف مي‌شويم. به مناسبتي هم ممكن است گزارشاتي را طلب كنند. مواردي هم، موردي است و گزارش مي‌دهيم. گزارشات دوره‌اي هم داريم. چون نمي‌شود وقت معظم‌له را بگيريم، به دفتر ايشان مي‌رويم و حضوري گزارش مي‌دهيم و آنها هم به حضرت آقا منعكس مي‌كنند. يك مواردي هم بنده از طرف هيات امنا از اوضاع و احوال‌مان و از كارهايي كه شده و از نواقص و توفيقاتي كه داشتيم و از مسائل دولت و مجلس كتبا مي‌نويسم و سعي مي‌كنم گردش كار داشته باشيم و خيلي جالب است كه مقام معظم رهبري با همه مشغله‌اي كه داشتند و دارند دقيق مي‌خوانند. ما هر گزارشي كه نوشتيم در اسرع وقت جواب آمده كه گزارش خوانده شده، ديده شده... .

يكي از مواردي كه ايشان در جلسه سال گذشته شوراي اجتماعي كشور تاكيد داشتند كه بايد برطرف شود مساله فقر بود. شما بيشترين تعداد مددجويان را در كشور زير پوشش داريد. در مورد فقر خدمت ايشان چه گزارشي داديد؟

آنچه واقعيت بوده. من سعي مي‌كنم حقيقت مطلب به مسوولان نظام حتما منعكس شود ولو تلخ باشد. وقتي ما با مردم اين طور همه‌چيز را مي‌گوييم، حتما در خفا براي مسوولان خيلي راحت‌تر و شفاف‌تر بايد گفت نه اينكه فكر كنيم حالا اين گزارش را چطوري بدهيم و چطور اصلاحش كنيم، اصلا امكان ندارد. گزارشاتي كه من مي‌دهم، گاه بعضي دوستان مي‌گويند كمي تلخ است. مي‌گويم نه، واقعيت است. واقعيت ممكن است تلخ باشد. هم خدمت مقام معظم رهبري، هم خدمت آقاي رييس‌جمهور دكتر روحاني. اخيرا محضرشان بودم و گزارشي دادم و اتفاقا ديدم آقاي دكتر روحاني نه‌تنها مكدر نشد بلكه واقعا تشكر كرد و گفت خيلي خوب بود اين مطالبي كه شما به من گفتي. نه اينكه ايشان نمي‌دانستند. من سعي كردم ماهيت و وضعيت را به نحوي بگويم كه رييس‌جمهور مملكت در جريان واقعيت امر باشد. مي‌دانم كه اينها دلشان يك جوري هست كه درست متوجه شوند و ما مطلع كنيم، كمك مي‌كند كه همين اتفاق هم فكر كنم، دارد مي‌افتد. الان امداد در موقعيتي قرار گرفته كه همه مي‌خواهند به امداد كمك كنند. حقيقتا مي‌گويم. از مقام معظم رهبري كه لطف‌شان شامل حال ماست. از دولت محترم، از مجلس قبل و اين مجلس هم ان‌شاءالله همين طور خواهد بود، بانك‌ها، استانداران... من الان گلايه‌اي نمي‌توانم از كسي داشته باشم. اين خيلي فضاي خوبي است. يعني يك فضاي همدلي است كه حول امداد و ماموريت‌هاي آن شكل گرفته. آقاي رييس‌جمهوري نخستين روز افطاري‌شان را با ايتام ما بودند. اين خيلي خوب است. خيلي براي ما خوب است. اين يك پيام دارد براي بقيه، براي كشور ما. سومين روز ماه مبارك رمضان رفتيم محضر رييس مجلس. بچه‌ها را به مجلس برديم و آنجا را ديدند، اوضاع را، شرايط را. اين تاثير دارد در روحيه اين جوان‌ها و اين بچه‌ها. دوشنبه وزير محترم كشور دعوت كرد. اين خيلي خوب است كه ما توانستيم حول ماموريت امداد، يك وحدت رويه، بدون اختلاف، بدون كوچك‌ترين زاويه اختلافي ايجاد كنيم. من اين را يك موفقيت مي‌دانم.

من اين برداشت را دارم كه، اگر شما هم بخواهيد با تواضع آن را تكذيب كنيد، اما شاهد بوديم كه در دوره‌هاي قبل كه سرپرستان امداد بودند چنين اتفاقاتي نمي‌افتاد.

آنها هم حتما سعي‌شان را كرده بودند. چون نيستند نمي‌توانم چيزي بگويم ولي آنها هم حتما سعي‌شان را كرده بودند چون امداد غير از اين نمي‌تواند باشد. ماموريت امداد يك ماموريت همگاني است. ماموريت دولت است، مجلس است، نظام است، مردم است. همه ما در مورد اين فقرا مسووليم، حتي شما. هر جايي هستيم اين روحيه آزادگي در همه ما بايد باشد. موضوع امداد مي‌تواند ما را به وحدت نزديك‌تر كند. من بارها در حضور دكتر روحاني هم گفتم، ماموريت امداد فراجناحي است، فرامذهبي است، فراقومي است. بايد اين طور باشد. وقتي چند روز قبل معاون آقاي پاپ اينجا آمد و اينها را گفتم، گفت، آقاي فتاح من به شما تبريك مي‌گويم. مذهب ما، كتاب ما، دين ما، مسيحيت همين است كه شما مي‌گوييد. گفتم اتفاقا نگاه ما هم به حضرت مسيح و حضرت مريم همين است. مهر بوده، مهرباني بوده، رسول ما هم رسول مهرباني بوده. اصلا اينها براي همين آمدند كه بشر را به مهرباني و نگاه حمايتي هدايت كنند. اينها بهشت را براي ما آوردند. من فكر مي‌كنم كه ما در اين زمينه بيشتر بايد كار كنيم كه همه در حول ماموريت امداد متحد شوند. اين مي‌تواند افراد مختلف را، با گرايش‌هاي مختلف به هم نزديك كند. چون اينجا همه متفقند. يعني ما وقتي در اين وادي مي‌رويم ديگر چپ و راست نمي‌شناسيم. همه مي‌خواهند بيايند كمك كنند، حمايت كنند. اين چقدر خوب است كه مواضع مشترك داريم.

قبل از آمدن شما، امداد معمولا توسط افرادي مديريت مي‌شد كه اعضاي بزرگ‌ترين حزب وابسته به قطب اقتصادي كشور بودند. تا امروز هم امداد رييس نداشت و همه سرپرست بودند. يك‌باره فردي با يك پيشينه متفاوت به عنوان «رييس» امداد انتخاب مي‌شود كه وابستگي هم به آن حزب ندارد... يا شايد هم ما نمي‌دانيم.

حتما همين طور است. آن وابستگي را ندارد.

چطور پرويز فتاح به عنوان رييس امداد انتخاب شد؟ دعوت شما به رياست چطور بود؟ چطور باخبر شديد؟ واكنش‌تان چطور بود؟

براي خود من هم غيرمترقبه بود. من ٥ سال در بنياد تعاون بودم، مسووليت داشتم و كارم را انجام مي‌دادم. يك روز از دفتر رهبري معظم به من زنگ زدند كه تشريف بياوريد. من هم واقعا نمي‌دانستم، تذكري هست، نكته‌اي هست چون سابقه داشت، ما رفت و آمد داشتيم، مسووليت من جوري بود كه براي مسائلي ممكن بود پاسخ بدهيم، تذكري، توصيه‌اي بوده. ولي وقتي رفتم ديدم اينجا را پيشنهاد كردند. من هم واقعا تعجب كردم. چرا من؟ خيلي‌ها مي‌توانند باشند. خيلي‌ها مي‌توانند بيايند... پروسه انتخاب ما دو ماه طول كشيد.

يعني قبل از ١٦ فروردين ٩٤ كه حكم رياست امضا شد.

بله، دو ماه و چند روز طول كشيد چون يك پروسه بود. انتخاب و توجيه و طي مراحل... شايد غير از رهبري معظم اگر بود، من اين مسووليت را نمي‌پذيرفتم، حتما. ولي وقتي حضرت آقا فرمودند، ما بالاخره ياد گرفتيم از ولي امر تبعيت كنيم و سعي كردم كه همين باشد، به خودم بقبولانم، هرچند ناآشنا بودم واقعا با اين وادي و برايم يك مقدار دلهره هم داشت كه چطور مي‌شود. سعي كردم بعد از قبول مسووليت بيشتر كارآموزي كنم، ياد بگيرم، مشورت بكنم كه خيلي كم نياورم بگويند اين رييس كه آمده خيلي پياده است و اصلا امدادي نبوده (به شوخي). سابقه من و تخصص و رشته دانشگاهي من شايد فضاهاي ديگري را اقتضا مي‌كرد ولي پس از پيشنهاد رياست كميته امداد گفتم، حتما مصلحتي هست ما بياييم در اين وادي. سعي كردم خو بگيرم با طبع امداد، با ماموريت‌هاي امداد، با كارمندان امداد كه خيلي هم آن تفاوت را احساس نكنند.

شما در دولت دهم ترجيح داديد از دولت فاصله بگيريد.

بله.

شنيده‌هايي بود كه قرار است به شما معاون اولي يا مناصب ديگري پيشنهاد شود ولي شما برگشتيد به خانه دوم‌تان (سپاه پاسداران) در دولت آقاي روحاني به شما پيشنهادي نشد؟ مثلا رييس تامين اجتماعي باشيد يا مناصب ديگري در دولت داشته باشيد؟

از شخص ايشان نه. ولي آقاي دكتر ربيعي همان هفته اول براي تامين اجتماعي با من صحبت كرد. چون ما علاوه بر همزباني، پيشينه‌اي هم با هم داشتيم. ايشان لطف داشتند، خيلي هم محبت كردند كه اگر من مي‌پذيرم بروند، مطرح كنند. مسووليت تامين اجتماعي اگرچه زيرنظر وزارت كار است اما وزير بايد برود هماهنگ كند. هميشه در دولت‌ها اين بوده چون وزن تامين اجتماعي خيلي وزن بالايي است. البته من از ايشان، هم تشكر كردم، هم عذر خواهي كردم و گفتم در دولت دهم هم آقاي احمدي‌نژاد اين پيشنهاد را داشت و پيشنهاد ايشان خيلي هم پيش رفته بود اما من عذرخواهي كردم كه به دلايل مختلف ديگر نمي‌خواستم در آن وادي بروم.

در اين سال‌ها سرپرستان امداد معمولا گلايه‌هاي‌شان از بابت كسري بودجه و كم بودن اعتبارات را اعلام مي‌كردند. حتي يك سالي را يادمان هست كه عيدي مددجويان امداد داده نشد چون سرپرست وقت گفت كه براي عيدي ٤٠٠ ميليارد تومان لازم داريم و نمي‌توانيم عيدي را بدهيم. شما هم كسري و كمبود اعتبار داشتيد و با صراحت هم اعلام كرديد كه مستمري‌ها افزايش پيدا نمي‌كند. برداشت من اين است كه شما، همان طور كه تلاش مي‌كنيد مددجو را از صدقه بگير بودن خارج كنيد، مي‌خواهيد وجهه امداد را هم در ذهن مردم از صدقه بگير بودن تغيير بدهيد. تا امروز هم به كسري‌ها اعتراض نكرديد و به عبارتي، دست‌تان را جلوي دولت دراز نكرديد. آيا اين برداشت درست است؟

درآمدهاي امداد دو بخش است. امداد اينطوري طراحي شده. بخشي از اعتبارات‌مان دولتي است و بخشي از اعتبارات ما از سوي مردم تامين مي‌شود. چرا دولت به امداد كمك مي‌كند؟ چون ما بخشي از طرح تامين اجتماعي دولت‌ها هستيم. ما هم اين كار را نكنيم، دولت بايد در بهزيستي يا يك نهاد ديگر اين كار را بكند. چطور؟ مگر دولت موظف به تامين بهداشت همگاني نيست؟ انجام اين وظيفه براي قشر آسيب پذير را به ما واگذار كرده است. مگر دولت براي اشتغال و ازدواج وام نمي‌دهد؟ اعطاي وام براي قشر آسيب پذير به ما واگذار شده است. چون اينها بي‌زبانند، اينها صدا ندارند، صداي اينها را كسي نمي‌شنود، اينها اهرم فشار ندارند. طيف‌هاي مختلف كارگري و بازنشستگي و كارمندي تا دچار مشكل مي‌شوند، مي‌روند جلوي مجلس سر و صدا مي‌كنند. افرادي كه ما بايد به آنها خدمت بدهيم كجا شما ديديد اعتراض كنند؟اصلا صداي اينها را چه كسي مي‌شنود؟ دولت‌ها فكر كردند كه بايد نهادي باشد تا كمي مردمي، كمي غيردولتي عمل كند چون دولتي بودن، بعضي جاها يعني محدوديت، يعني بروكراسي و نامه‌نگاري. در سفر اخيروقتي رفتيم خرمشهر، آن خانواده‌اي كه براي بازديد رفتيم منزل‌شان، يك چيزي خواست. من گفتم برويم و رسيدگي كنيم. خبرنگار همراه ما گفت، آقاي فتاح، مي‌شود خواهش كنيم همين جا دستور بدهيد؟ گفتم ببين، يك جا آمدي دلت آنقدر شكسته. از اينها هزاران هزار هست. آنجا نهاد دولتي نمي‌تواند كاري بكند. يك جايي ضابطه نمي‌خواهد، فهم ما مهم است، همان جا بايد نسخه‌اش را بپيچي. اين خوب است كه امداد يك مقدار هم نيمه دولتي يا غيردولتي عمل كند. اين به نفع آن اتفاق است. اين اختيار عمل مي‌خواهد كه خيلي در جلد ضوابط نباشيم چون نمي‌توانيم ديگر حل و فصل كنيم. آن اعتباري كه دولت مي‌دهد، بستگي به وضعيت نفت و بودجه دارد. سال گذشته، سال اولي بود كه من به امداد آمدم، آنهم آخر فروردين و زماني كه بودجه بسته شده بود. تا سال‌هاي قبل ٨٥ درصد، ٩٠ درصد بودجه تخصيص داده مي‌شد.

٩٠درصد خيلي تخصيص خوبي است.

اين سال‌هاي قبل بود. اما سال گذشته با اينكه وضع اقتصادي دولت خوب نبود، صددرصد تخصيص دادند.

يعني الان دولت به شما بدهي ندارد؟

سال گذشته همه را داد.

ولي بدهي معوق دارد؟

بدهي بودجه، بدهي حساب نمي‌شود. هر مقدار تخصيص دادند، آخر سال هزينه‌ها بسته مي‌شود. اين دِين دولت‌ها حساب نمي‌شود. از بابت همكاري مي‌گويم كه سال گذشته دولت آقاي دكتر روحاني صددرصد بودجه ما را داد و من بايد تشكر كنم، تشكر هم كردم از دولت. اين استثنا بود، هم بين دستگاه‌ها، هم در تاريخ امداد.

حتما از مردم مي‌شنويد كه مي‌گويند كميته امداد بيش از حد كمك مردمي دريافت مي‌كند.مي‌خواهيد اين وجهه را تغيير بدهيد؟

كمك‌هاي مردمي عناوين مختلفي دارد. يك عنوان هم صدقه است. صدقه چيز خوبي است.

منظور من كمك مردمي به معناي منفي است.

ما نبايد منفي ببينيم. صدقه در مكتب و دين و قرآن ما يك امر خدا پسندانه است و واجب قرآني است چون به پبغمبر مي‌گويد «خُذْ مِنْ أمْوالِهِمْ صدقةً». آنقدر مهم بوده كه خدا دستور مي‌داد به پيغمبر مكرم كه برو و صدقه بگير و در روايات داريم، در آيه هم هست آن دستي كه صدقه را مي‌گيرد دست خداست. يعني شما صدقه را مي‌دهيد.‌گيرنده كيست؟ در آيات ما، خداست.

من شايد سوالم را درست مطرح نكردم.

عنوان صدقه واقعا مقدس است. شما از اين جهت مي‌گوييد كه اين اتفاق را تقويت نكنيم كه يك عده عادت كنند كه دايم سوال كنند و بخواهند چيزي بگيرند.

منظور من اين است كه در سال‌هاي گذشته چهره بدي براي امداد ساخته شده بود و اين در جامعه مطرح است كه امداد به كشورهاي ديگر كمك مي‌كند، دستش رو به مردم دراز است و معلوم نيست اين پول‌ها را چه‌كار مي‌كند و به يك نيازمند صدقه بگير تبديل شده. آيا شما تلاش مي‌كنيد اين چهره را در ذهن جامعه تغيير بدهيد؟

انصافا اگر شايبه‌اي بوده، حقيقت نداشته. اينكه امداد پول مردم را جمع مي‌كند يا جمع مي‌كرده، مي‌برده خارج از كشور، انصافا نياز نبوده. ما بارها اين را توضيح داديم و امداد وظيفه دارد كمك‌هاي مردمي را در هر بعدي جذب كند، جمع‌آوري كند. يك بخش از اين كمك‌ها صدقه است. ببينيد در اين ماه مبارك مردم در طرح اطعام چه مي‌كنند. مي‌آيند و مي‌گويند اسم ما را نبريد. چه كسي پول اين غذاها را مي‌دهد؟ مردم. ١٠٠٠ تا ٥٠٠٠ تا ١٠٠٠٠ تا بهترين غذا را مي‌دهند. اين مردم ما هستند. در ساير طرح‌ها هم همين است. براي بيماران كمك مي‌كنند، براي سفر زيارتي كمك مي‌كنند. بحث ما اين است كه مستمري‌ها را مثل يارانه عموميت ندهيم كه بي‌خاصيت شود. اين را با دولت هم توافق كرديم و دكتر نوبخت هم قبول دارند كه ما ارايه خدمت به مددجويان را تقويت كنيم. شما چه خدمتي مي‌خواهي؟ اگر مريض داري، ما آن را برايت حل مي‌كنيم. اگر مشكل مسكن داري، آن را برايت حل مي‌كنيم. اگر فرزند دانشگاهي و دانش‌آموز داري و اگر براي ازدواج دخترخانم و آقا پسرت گرفتاري، بگو ما آن را برايت حل كنيم. اما مستمري را به چيزي مثل يارانه تبديل نكنيم. اين خوب نيست. دولت‌ها در يارانه ماندند و متاسفانه جمع هم نمي‌شود. ما سعي كنيم در امداد خدمات‌مان را اضافه كنيم.

شما چقدر بدهي داريد؟

به چه كسي؟

وزارت بهداشت را مي‌دانم كه حدود ١٠٠ ميليارد تومان بابت خدمات درماني مددجويان بوده.

ما بدهي نداريم. هميشه بين فاكتورهاي بيمارستاني كه مي‌آيد، تا ما پرداخت كنيم ٣ ماه فاصله است. اين روال است ديگر. غير از آن ما بدهي نداريم. سعي كرديم در اين زمينه. بعيد است شما گلايه‌اي از يك بيمارستان يا مركز درماني از ما بشنويد.

قائم مقام وزارت بهداشت دو هفته پيش گفت كه كميته امداد هنوز حسابش را با ما تسويه نكرده.

بعيد است. واقعا من هم اين را خبر ندارم اما اين رقم طبيعت كار است. سال گذشته ٣٢٠ ميليارد تومان حق بيمه درمان مددجويان ما بود و حتما دوستان ما انجام مي‌دهند و اصلا بدهي محسوب نمي‌شود.

دخل و خرج امداد با هم مي‌خواند؟

بستگي دارد. اگر بخواهي به اينها خدمت جانانه بدهي، نه. حتما نه. به مفهومي كه رفع فقر بكني، رفع استضعاف كني، نه. حتما نمي‌رسد. ولي ما هم تنظيم مي‌كنيم و به ميزاني كه پول داريم مي‌رويم و مي‌دهيم و خرج مي‌كنيم.

يعني به اندازه حداقل‌هاي اوليه.

ما نمي‌توانيم به مددجو قول بيجا و تو خالي بدهيم چون وضع او را خراب‌تر مي‌كند. ما نمي‌توانيم قول بدهيم كه چنين و چنان مي‌كنيم و در مقام عمل كاري نكنيم چون وضع را بدتر مي‌كنيم. ما به ميزاني كه درآمد دولتي و مردمي داريم و بودجه داريم، مي‌رويم تعهد ايجاد مي‌كنيم. اين طوري با هم مي‌خواند.

در خانه هم همين طور منابع و درآمد را مديريت مي‌كنيد؟

همين جوري دقيقا.

شما مديريت مي‌كنيد يا خانم؟

بيشتر خانم.

در طول سال‌هاي زندگي‌تان، خودتان تجربه فقر داشتيد؟

بله.

دوست داريد بگوييد؟

... خاستگاه خانوادگي ما يك خانواده متوسط بود. نمي‌گويم با فقر اين طوري بزرگ شديم ولي يادم نمي‌آيد در دوران تحصيل، من يك كيف درست حسابي داشته باشم يا يك لباس خيلي اعياني. نه واقعا به آن معنانداشتيم. بدون كفش و خودكار و مداد نبوديم ولي بالاخره درك مي‌كرديم بدهكاري يعني چه، غذاي كم يعني چه. كيف و لباس نداشتن و كم داشتن را در زندگي مان تجربه كرديم.

ولي آن شرايطي كه الان در بعضي خانه‌ها با آن مواجه مي‌شويد نداشتيد؟

نه. به اين شدت نه.

در دوره‌هاي قبل شنيده‌هايي بود در مورد اينكه امداد وارد فعاليت‌هاي سياسي مي‌شود، شما نخواستيد نهادي براي تحقيق و تفحص از فعاليت‌هاي قبل تشكيل دهيد؟ اقدامي نكرديد در اين مورد يا لازم نبود؟

امداد به روال عادي بازرسي و نظارت مي‌شود. سازمان بازرسي و ديوان محاسبات در امداد حضور دارند و توزيع منابع دولت را نظارت مي‌كنند و درباره تمام اسناد اعتبارات دولت گزارش مي‌دهند. در مورد آنچه ما از مردم مي‌گيريم آنها نمي‌توانند ورود پيدا كنند چون منبع، غيردولتي است. نظارت و بازرسي بر اين بخش را يك شركت غير دولتي وابسته به دفتر رهبري معظم انجام مي‌دهد كه ريز مي‌شوند و اشكالات را در مي‌آورند و به همه مراجع هم گزارش مي‌دهند. ما از هر طرف واقعا حسابرسي و حساب كشي و نظارت مي‌شويم.

اين نظارت در دوره‌هاي قبل هم بوده؟

بله. در مورد سوال شما در خصوص ورود امداد به مسائل سياسي، من اصولا كاري به گذشته نداشتم و كنكاشي نكردم، چراكه نگاه من رو به آينده است. ما آنقدر از بدو ورود درگير كار شديم كه ديگر براي كارهاي اين طوري وقتي نداشتيم. ولي مشي ما در امداد اين است كه در مسائل سياسي و جانبداري از يك گروه و جناح خاصي اصلا ورود پيدا نمي‌كنيم. سال گذشته من بخشنامه كردم، مراقبت كرديم، يك تعدادي را عزل كرديم و آن چيزي كه مي‌توانم بگويم وقتي با وزير كشور ملاقاتي داشتيم گفت هيچ گزارشي از دخالت امداددر انتخابات ٧اسفند نداشتيم و نداريم. من هيچ گلايه‌اي از دولتمردان و مجلسيان نشنيدم كه بگويند امداد در انتخابات به نفع شخص يا سليقه خاصي موضع‌گيري كرده است. ممكن است در يك گوشه‌اي، يك كارمند ما در ستاد انتخاباتي يك نامزد حضور داشته باشدكه اين هم ممكن است از كارمندان ديگر سازمان‌ها هم باشد.

پس فرصت نكرديد دوره‌هاي قبل را بررسي كنيد؟

نه ولي در دوره ما با قاطعيت مي‌گويم و از اين به بعد هم همين خواهد بود.

چهارشنبه، ٢٦ خرداد سالگرد تشييع شهداي غواص بود. شما در تبادل نخستين گروه از پيكرهاي شهدا بعد از جنگ ٨ ساله حضور داشتيد. خاطرات و شنيده‌هايي هم در مورد سابقه حضور شما در جنگ هست. چه خاطره‌اي از آن ٨ سال براي‌تان مانده؟ چه يادگار ملموسي؟ اگر الان در خانه تان بخواهيد سراغ يك يادگار ملموس از اين سال‌ها برويد چه چيزي داريد؟

من اتفاقا پنجشنبه يك شهرستاني رفته بودم كه مراسم شهدا بود. فرمانده‌اي داشتم و با او همنشين بودم، جنازه‌اش را خودم آورده بودم، مهندس هم بود. در طول انقلاب هم با هم خيلي نزديك بوديم. به همراه ٣٦ نفر در عملياتي يكجا شهيد شدند. اكثرا هم دوستان نزديك وخيلي نزديك من بودند. جنازه‌هاي‌شان را هم خودم آوردم سال ٦٠. از اين صحنه‌ها ما زياد ديديم در دفاع مقدس. براي همين بود كه گفتم دل ما يك خرده رقيق شده. اينها هر كدام‌شان براي ما يك عزيز بزرگوار مهربان بودند. فكر مي‌كنم كه ما همه، سراپاوجودمان و زندگي‌مان را مديون اينها هستيم. آن چيزي كه بعضا غصه مي‌خورم، اينكه ما چرا فراموشكاريم؟ چرا اينها را فراموش مي‌كنيم؟ يك عده فداكاري كردند، جان‌شان را دادند، عزيزشان را دادند. ما چقدر قدرشناسيم؟ چقدر وفاداريم؟ چقدر روي آن مرام امروز پايبنديم و عمل مي‌كنيم؟ اين چيزي است كه من را كمي ناآرام مي‌كند. انسان غافل است ديگر. آنها را فراموش مي‌كند و در زندگي خودش دچار خودفراموشي مي‌شود. من همه‌اش به خانواده و دوستان تذكر مي‌دهم درباره آنهايي كه باعث شدند امروز ما اين امنيت را داشته باشيم در كشور، با همه مشكلات اقتصادي و همه مسائل، ولي ما امنيت داريم. اين يك واقعيت است. كدام‌مان احساس ناامني مي‌كنيم شب و روز كه توي خيابان مي‌رويم؟ نه. هيچ كدام‌مان. آيا شما احساس ناامني كرديد؟ اين امنيت است ومملكت ما با همه مشكلاتش امن است. اطراف ما يكپارچه آتش است. كشورهاي اطراف دارد مي‌سوزد. اين محصول اين فداكاري‌هاست. اين ثمره آن افرادي است كه جان‌شان را دادند كه اين مملكت الان يك حصار امني دور خودش دارد. نبايد ناشكري كنيم. آن غواص‌ها را هم رفتيم چون واقعا مظلومانه شهيد شده بودند و بعد از مدت‌ها جنازه‌شان آمد. من آن شب حمله آنها بودم در شلمچه. چه كردند اين بچه‌ها واقعا. چه كار بزرگي انجام دادند آن شب و آن شب‌ها. ما آنجا بوديم. من بابت تذكر به خودم مي‌گويم كه ياد ياران و دوستان كرده باشيم.

مردم دارند فقيرتر مي‌شوند؟

اين بستگي به آمار اقتصادي ما دارد. وقتي ما اعلام مي‌كنيم رشد اقتصادي ما يك يا منفي بوده، همين است كه شما مي‌گوييد نه اينكه من بگويم. وقتي رييس‌جمهور مملكت يا وزير اقتصاد اعلام مي‌كند رشد سال گذشته، يك بوده يا نبوده معنايش همين است كه شما مي‌گوييد. وقتي مي‌گويد امسال ان‌شاءالله به رشد ٥ درصد مي‌رسيم، اميد مي‌دهد كه امسال مردم فقيرتر نمي‌شوند. ممكن است در همين وضعيت يك عده ثروتمند بشوند يك عده فقير بشوند. همه جوامع اين است، راي كلي نمي‌شود داد. اما شاخص درآمد سرانه ملي و شاخص توليد ناخالص ملي در اقتصاد همه دنيا پذيرفته شده است. ما بايد سعي كنيم توليد ملي مان بالا برود. وقتي توليد ملي بالا برود يعني اشتغال بهتر مي‌شود، يعني صادرات بهتر شده، يعني صادرات بر واردات تفوق دارد. چنين گزارشي در فرمايشات چند شب قبل رييس جمهور بود. اينها اميدوار‌كننده است. يعني اگر آن شاخص‌ها به صورت كلي بهتر بشود، مي‌توانيم بگوييم مردم فقير نمي‌شوند. اميدواريم كه آن اتفاق بيفتد كه به دنبال آن، وضعيت فقرا هم كمي بهتر مي‌شود چون آن درآمد توزيع مي‌شود و تا زواياي جامعه مي‌رود.

تفريح‌تان چيست آقاي فتاح؟ سينما مي‌رويد؟

نه. سينما نمي‌روم، مگر به ندرت.

يعني «ايستاده در غبار» را نديديد؟

سال گذشته من دو تا فيلم ديدم. يكي، ايستاده در غبار كه واقعا فيلم خوبي است. توصيه مي‌كنم مردم عزيز بروند و ببينند. چون ما با حاج احمد متوسليان مانوس بوديم، مي‌گويم. سفر چند ماه قبلم كه رفته بودم لبنان، عمدا رفتم محلي كه حاج احمد را ربوده بودند. آنجا من پياده شدم، در آن نقطه. جاي حساسي هم بود. پرسيدم چطور شد؟ آن راوي كه همراه حاج احمد بوده، در اين سفر با من بود. من به نيت حاج احمد رفتم آن نقطه، كه ببينم... بالاخره مي‌شناختيم ايشان را. فيلم ايشان را ديدم و فيلم آقاي حاتمي‌كيا را، «باديگارد» را هم ديدم چون آن نقشي كه آقاي پرستويي بازي كرده بود بعضي از دوستانم را هم در آن كسوت مي‌شناختم و انصافا فيلم ديدني‌اي بود.

يعني آخرين دفعه‌اي كه رفتيد سينما، سال قبل بود.

بله، اين دو تا فيلم را ديدم.

غير از اين چه تفريحي داريد؟ كتاب مي‌خوانيد؟

بله. من كتاب مي‌خوانم. خانوادگي مي‌خوانيم، نمي‌گويم خيلي، ولي اهل كتاب هستيم. هم خانواده و هم خودم. اين‌جوري بوده، خانوادگي با كتاب مانوس بوديم. من خانه خودم يك كتابخانه دارم. چقدر هم اهدا كردم به جاهاي مختلف ولي همين الان بياييد، در خانه كتابخانه داريم و استفاده مي‌شود. در دفترم هم همين طور. ما بخشي از كتاب‌ها را به اين ساختمان آورديم اما هميشه سعي مي‌كنم از كتاب بي‌بهره نباشم.

آخرين سفري كه رفتيد كجا بود؟

با خانواده؟ با خانواده... .

آنقدر دور بوده كه يادتان نمي‌آيد؟

دو ماه قبل بود. زودتر از آن نرفتم خارج از تهران با خانواده. تعطيلات نوروز رفتيم شمال. خودم كه بنياد تعاون بودم يك جايي در شمال ساخته بودم، ديدم مردم استفاده مي‌كنند. رفتم آنجا را ببينم. خيلي هم خوشحال بودم. ما بين مردم بوديم. آنها هم آمده بودند. جايي بود كه خودمان ساخته بوديم.

سال گذشته بعد از توافقات ايران و گروه ١+ ٥، فهرستي با اسامي ١١٣ نفر منتشر شد كه اين افراد از تحريم خارج شده بودند. اسم شما هم در آن فهرست بود. چرا و چطور شما را تحريم كرده بودند؟

البته آن فهرست ناقص بود چون بنده از آن افرادي هستم كه هم تحريم شوراي امنيت بودم، هم تحريم امريكا بودم، دو بار و هم تحريم اتحاديه اروپا. يعني از نادر افرادي هستم كه سه قبضه تحريم شدم چون بعضي‌ها فقط تحريم اتحاديه اروپا بودند. آن رفع تحريم هم ناقص بود چون بخشي از تحريم‌ها در مورد من هنوز هست.

به دليل اينكه مديرعامل بنياد تعاون بوديد؟

به خاطر سابقه كارهاي قبلي...

براي اين چند اسم و عنوان كه مي‌گويم، تعريف و توضيحي كه دوست داريد بگوييد: حسن روحاني...

رييس‌جمهور عزيزمان هستند. با ما هم رابطه شان خوب است. به ما هم لطف دارند و به امداد كمك مي‌كنند.

مددجو...

ولينعمت ما هستند. من به دعاي آنها براي آخرت‌مان خيلي اميدوارم و فكر مي‌كنم انسان‌هاي خيلي بزرگي در اين محفل هستند كه ما نمي‌فهميم. بزرگ‌تر از مسوولان ما هستند بعضا. از نظر اخلاق و منش مي‌گويم. چون ما هنوز به آن فهم نرسيديم كه آنها را درك كنيم.

محمود احمدي‌نژاد...

زان يار دلنوازم، شكريست با شكايت / ‌گر نكته دان عشقي، بشنو تو اين حكايت

كربلا كه شما سفرهاي بسياري به آن داريد...

همه‌چيز ما است. آمال و آرزوي مااست، آرزوي آزادگان است و مخصوصا رزمندگان. من خيلي جاها توي اين خانه‌ها مي‌روم، مي‌بينم ما هر نسخه‌اي بدهيم كه اين دردها درمان نمي‌شود. آنچه عقلم بعضا مي‌رسد مي‌گويم بيا برو كربلا. تا مي‌گويم بيا برو كربلا، اصلا ورق برمي‌گردد. اين نشان مي‌دهد كه اين دل‌ها به لطف خدا اساسا كربلايي هستند. من خودم واقعا بعضا دلم گرفته، خيلي وقت‌ها يك سفر يك روزه... حتي پارسال رفتيم، نصف روز هم نشد، دل‌مان را آرام مي‌كرد. كربلا كه مي‌رويم آرامش‌بخش است. اباعبدالله دست بر سر ما بكشد درست مي‌شود.

آيت‌الله هاشمي‌رفسنجاني...

اميدوارم كه ايشان به عنوان آن كساني كه سابقه انقلابي داشتند، در شكل‌گيري انقلاب نقش داشتند، با امام بودند، با رهبري بودند، بمانند هميشه براي صحنه‌هاي انقلاب. بعضي وقت‌ها آدم يك دلهره‌اي پيدا مي‌كند، يك نگراني پيدا مي‌كند، ولي حيف است آن سابقه. من اميدوارم باشند پاي علم انقلاب.

شهيدان حميد و مهدي باكري؛ معلم‌هاي خمپاره اندازي شما در سال‌هاي جنگ و جبهه...

آقا مهدي و حميد آقا را ما از نزديك، خانوادگي، همشهري، خيلي ريز واقعا، مي‌شناختيم. انصافا بايد بگويم گل سرسبد شهداي ما بودند از نظر اخلاق، منش، رفتار. آن چيزي كه در مورد اين دو برادر مي‌توانم بگويم، بالاتر از شهادت، اخلاق‌شان بود، خداوند متعال كه مي‌خواهد پيغمبر را به رخ ما بكشد نمي‌گويد چه جنگجويي بود. مي‌گويد «و اِنك لعلي خُلُقٍ عظيمٍ» اين پيغمبري كه من آوردم عجب اخلاقي دارد. اين را به رخ مي‌كشد در قرآن. اخلاق باكري‌ها، منش اينها، افتادگي اينها، صداقت اينها، زلال بودن‌شان، منش اخلاقي‌شان كه همه بسيجي‌ها، رزمنده‌ها را واقعا جذب خودش كرده بودند. كسي كه هميشه در خط مقدم بود. مهدي باكري، حميد آقا كجا شهيد شدند؟ دورترين نقطه. چون فرمانده بود نبايد عقب بايستد دستور بدهد. جايي بود كه به بسيجي هم گفته بود برو آنجا. آقا مهدي و حميد آقا در خط مقدم شهيد شدند. خواستند به ما بگويند از ملت عقب نمانيد. الان احساس مي‌كنيم مردم جلوتر از ما هستند. انصافا، تحمل مردم، بزرگواري مردم، بصيرت مردم، راهپيمايي مردم، انفاق مردم، مسوولان عقب مي‌مانند. تاسي كنيم به باكري‌ها.

پرويز فتاح...

خادم مردم. ما عمرمان را كرديم. بايد ده‌ها بار مي‌رفتيم، مي‌مرديم، شهيد مي‌شديم. من جاهايي بودم كه خمپاره چند متري من خورده، چند تا پشتك زدم به خاطر آن موج. جايي بوده كه شايد فقط خودم زنده ماندم. من فكر مي‌كنم دست الهي بوده. ما شايسته آن رفتن نبوديم. الان هم كه مانديم چيزي براي از دست دادن نداريم. تعصب چيزي را واقعا نداريم، نه از نظر زندگي، نه از نظر ثروت، نه مسووليت. آدم وقتي به اينجا مي‌رسد، مي‌زند به سيم آخر كه برود آخرين پرده آن سناريو اجرا بشود و آخرين پرده آن كارگردان را به ظهور برساند. كاري كه از دست‌مان برمي‌آيد اينكه خاك پاي مردم باشيم. مي‌رويم براي مردم در حد فداكاري. يعني آدم جانش را بگذارد براي مردم و خدا. ان‌شاءالله سرافراز باشيم.

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار