کسانی که در شهر ها زندگی میکنند عموما دو دسته
اند.یا شهروند هستند یا شهرنشین. در این نوشته سعی کرده ایم بیشتر در خصوص شهروند بودن
سخن بگوییم.شهروندی مفهومی است که با مسئولیت و مسئولیتپذیری آحاد جامعه همراه است.
در جامعه مدني، شهروندان دريافتهاند كه بيمسئوليتي
انسانهاي پيراموني، آنها را در مسير پرنوساني قرار ميدهد و چنانچه خود نيز نسبت به
پديدههاي پيراموني بيمسئوليت باشد، محيط زندگي خود و ديگران را دچار آسيب ميكنند،
زيباترين احساس خوشايند در مقوله شهروندي، تلاش براي همكاري، تعاون و بار مسئوليت خود
و ديگران را به دوش كشيدن است.
اجتماع انساني شرط لازم شهروندي محسوب ميشود، ولي
شرط كافي نيست. افراد زماني لقب شهروند بهخود ميگيرند كه حقوق و تكاليف (مسئوليتهاي)
خود را بشناسند و به آن عمل كنند. مفهوم شهروند بهخودي خود و به صرف جمع شدن و تجمع
افراد در كنار يكديگر حاصل نميشود بلكه اين مفهوم در چارچوب و قلمروي جامعه مدني شكل
ميگيرد.
پس شهروندي نهتنها بهمعناي سكونت در يكشهر بهمدت
مشخص كه بهمعناي مجموعهاي از آگاهيهاي حقوقي، فردي و اجتماعي است. زندگي شهري يك
زندگي جمعي است و براي موفقيت در اين نوع زندگي بايستي فردگرايي و منفعتطلبي تا حدودي
مهار شده و اخلاق جمعي رواج يابد. قرار دادن مفهوم شهروند در برابر شهرنشين، معناي
آنرا روشنتر ميكند. وقتي فردي نه شهروند بلكه شهرنشين است، عضوي از اجتماع بزرگ
است كه در آزادي مطلق بهسر برده و حقوق و تكاليف چندان اهميتي ندارد و مقيد به هيچ
اصول اخلاقي، قانوني و اجتماعي نيست.
البته براي شهرنشين هم، قانون هست ولي به غيراز
نيروي قهري و زور، ضمانت ديگري براي اجراي قانون نيست و اما «شهروند» فردي است داراي
حق و تكليف كه در مقابل هر آنچه در دنياي اطراف آن ميگذرد احساس مسئوليت ميكند. مهمترين
ويژگي شهروند، آگاهي از قوانين و مقررات زندگي اجتماعي و تبعيت داوطلبانه از آنهاست.
بر عكس شهرنشين، آزادي و حق او بينهايت نيست بلكه مرز آزادي او تا مرز آزادي همنوعاش
است و او تا جايي آزادي دارد كه آزادي ديگران را بههم نزند. در دنياي پيچيده كنوني
نميتوان قوانين و مقررات را به زور اجرا كرد و مردم را با قوه قهريه مجبور به رعايت
اصول زندگي اجتماعي كرد از طرف ديگر براي همه تعاملات انسان با همنوعان خود، قانون
نوشته نميشود و فراتر از قوانين، اصول اخلاقي قرار دارند كه با رعايت آنها، زندگي
اجتماعي مطلوب فراهم ميشود.
شهروند قانون را نه بهخاطر جريمه نشدن، بلكه به
اين خاطر رعايت ميكند كه ايمان دارد با زير پا گذاشتن آنها، زندگي در مفهوم اجتماعي
آن ناممكن خواهد بود او براي همه موارد، دنبال قانون نيست بلكه تفكر مبتني بر زندگي
اجتماعي او منشأ رفتارهاي يك شهروند است.
شاید شما هم آنها را دیده باشید؛ همانهایی که ترجیح
میدهند گلدان خانهشان را با گلهایی که از پارک سر کوچه چیدهاند، همانهایی که آشغالشان را هر کجا که دوست داشته
باشند، میاندازند و خیلی کارهای دیگر که دل دیگر شهروندان از آنها میگیرد.
واکنش آنها نسبت به اعتراض دیگر شهروندان هم دیدنی
است. آنها نهتنها از کارشان شرمنده نمیشوند، بلکه دست پیش را هم گرفته و با واکنش
تندی که نسبت به اعتراض طرف مقابل نشان میدهند، او را از تذکرش پشیمان میکنند.
شهرنشین بودن با شهروند بودن تفاوت بسیاری دارد.
ماجرا فقط به مهاجرت کسانی مربوط نیست که از شهرهای کوچکتر یا از روستا به شهر ایلام
آمدهاند، چون بسیاری از ساکنان شهر که هم اینجا به دنیا آمدهاند نیز با گذشت سالها
هنوز نتوانستهاند از مفهوم شهرنشینی فاصله گرفته و به شهروندی مسئول تبدیل شوند.
کارشناسان شهری، تفاوتهایی را بین شهرنشین و شهروند
قائل هستند که به حقوق شهروندی و بایدها و نبایدهای زندگی شهری مربوط میشود. این که
یک شهروند قوانین زندگی شهری را میپذیرد و خود را ملزم به رعایت آنها میداند؛ در
حالی که شهرنشینها صرفا در یک شهر زندگی میکنند، بدون آنکه به قوانین زندگی شهری
احترام بگذارند و خود را متعهد و مقید به رعایت آنها بدانند. اینها همان شهرنشینهایی
هستند که فقط واژه شهروندی را یدک میکشند.
هنگامی یک شهرنشین به شهروند تبدیل میشود که حس
تعلق خاطر به شهر در او زنده باشد. در طول سالهای گذشته و با توجه به رشد جمعیت شهری
در کشور و بزرگتر شدن بیشتر شهرها، تبدیل فرآیند شهرنشین به شهروند نیز روندی رو به
رشد داشته است، اما هنوز این روند نتوانسته آنگونه که باید و در میان همه شهروندان
نهادینه شود.
قطعا در این مسیر سازمانهای متولی امور اجتماعی
و فرهنگی که به واسطه نوع کارکردشان، ارتباط مستقیمی با شهروندان دارند، میتوانند
در تقویت روح مسئولیتپذیری و پررنگتر کردن احساس تعلق شهروندان به شهری که در آن
زندگی میکنند، نقش تاثیرگذاری ایفا کنند.
برگزاری دورههای آموزش شهروندی در فرهنگسراها،
خانههای فرهنگ با هدف آشنایی متقابل شهروندان
با حقوق شهروندیشان و در مقابل وظایفی که به عنوان شهروندان یک شهر بهعهدهشان است،
در همه ردههای سنی و بخصوص کودکان و نوجوانان کمک خواهد کرد تا با تکیه بر این فعالیتهای
فرهنگی ـ اجتماعی، حس تعلق بیشتری نسبت به شهرهایی که در آن زندگی میکنند، پیدا کنند