همان‌طور که دستور زبان نمی‌تواند زبان گفتار را تغییر دهد و تنها بر نوشتار رسمی اثر می‌گذارد لایحه حجاب هم نمی‌تواند نوع پوشش زنان را به شکل مورد نظر تدوین کنندگان درآورد مگر در محافل رسمی که آن هم در واقع یونیفورم است و هر دستگاهی می تواند به کارکنان خود تحمیل و اجبار کند...
کد خبر: ۱۱۰۷۳۶۳
تاریخ انتشار: ۰۷ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۵:۰۰ 28 May 2023

لایحۀ جدید حجاب که با عنوان «حمایت از فرهنگ عفاف و حجاب» از طرف قوه قضاییه به دولت رفته و قرار است از جانب دولت به مجلس شورای اسلامی ارایه شود نظر اصول‌گرایان رادیکال را جلب نکرده چون منتظر داغ و درفش و مجازات های کیفری بودند و نه جریمه و بهانه دخالت را از آنان می‌ستاند. این را هم می‌شود در موضع کیهان دید و هم از زبان آقای علم‌الهدای مشهد شنید. البته خانم خزعلی معاون امور زنان آقای رییسی گفته دولت در این لایحه دخل و تصرفی نداشته است چون رویکرد قضایی دارد. با این حال این پرسش شکل می گیرد که اگر رویکرد قضایی دارد چرا بر کام رادیکال‌ها خوش ننشسته؟ چون آنان دنبال کیفرند نه جریمه.


با این حال نپسندیدن اینان موجب استقبال طیف‌های مقابل هم نشده چرا که لایحه درون خود مشکلاتی دارد. مشکل اصلی این لایحه و هر لایحه دیگر در این زمینه اما اتفاقا از منظر حقوقی نیست هر چند تا همین جای کار هم این پرسش را پدید آورده که یعنی تا حالا قانونی در کار نبوده ولی مدام به قانون استناد می‌شده و منظور از قانون در واقع همان دو سطر در تبصره یک ماده در قانون مجازات اسلامی بوده و حالا آن دو سطر را تا این حد موسع و فربه کرده‌اند؟ مشکل اصلی را در ۱۰ جای دیگر می‌توان جُست:


 یک. زبان دستور زبان؛ تصور کنید جمعی از برجسته‌ترین استادان زبان و ادبیات فارسی گرد‌هم‌آیند و ساعت‌ها نشست برگزار کنند و النهایه به متنی برسند که به موجب آن از فارسی‌زبانان بخواهند از این پس این‌گونه صحبت کنند و مثلا مقرر دارند در گفتار و محاوره هم باید فعل را آخر بیاورید و نگویید: امشب می‌آیی خانه یا امشب میای خونه؟ بلکه حتما باید بگویید آیا امشب به خانه می‌آیید؟ فرض کنید چنین شیوه نامه ای را ابلاغ کنند. آیا از آن پس فارسی‌زبانان روش سخن گفتن خود را تغییر خواهند داد؟ روشن است که نه. چون اول، زبان اختراع شد و بعد دستور زبان نوشتند. دستور زبان برای چگونه حرف زدن نبود. بچه که تازه زبان باز می‌کند که  دستور زبان نمی‌داند. از گوش می شنود و ثبت می‌کند و به حرف می‌آید.

  شیوه لباس پوشیدن مردم اعم از مرد و زن در طول زمان تغییر کرده و با دستورالعمل نمی‌توان تغییر داد همان‌گونه که با دستور زبان نمی‌توان شیوه سخن گفتن مردم را به شکل دیگری درآورد. اول برهنه نبودند تا کسی دستور‌نامه پوشش بنویسد و طی هزاره‌ها دست خوش تغییر شده است. کما این‌که مادر‌بزرگِ مادربزرگِ مادربزرگ من و شما قطعا برقع می‌پوشیده است حال آن که امروز زنان ایرانی -مگر در نقاطی خاص - برقع نمی‌گذارند.


 دو. چند نفر؟ عبدالحسین خسروپناه دبیر شورای عالی انقلاب فرهنکی گفته است: «جریمه کافی نیست و بی‌حجاب‌ها را باید دستگیر کنیم اما مثلا ۱۰۰ هزار نفر را که نمی‌شود دستگیر کرد». بله، در هر مواجهه تا سقف تعدادی مشخص قابل اجراست و بیش از آن نه.

  مشهور است که فیدل کاسترو در نشست سران آمریکای لاتین و بعد از ابراز نگرانی‌های فراوان در قبال افزایش بدهی‌ها به کشورهای صنعتی مجموع بدهی‌های آنها را جمع زد و در نطق خود گفت: معلوم است که با این عدد بزرگ ما دیگر بدهکار نیسیتم بلکه ‌اکنون شریک کشورهای دارا شده‌ایم! در پی آن هم سران به افتخار این شراکت برخاستند و کف زدند!


منظور این است که تا عدد مشخصی قابل برخورد و پی‌گیری است و بیشتر نه که حتی گفته‌اند عزای جماعت عروسی است. یعنی جماعت، توان تغییر ماهیت هر چیزی را دارد. تفاوت وضعیت پوشش در ۱۴۰۲ با دهه ۶۰ هم در این است.

   دهه‌ها پیش در دوران تحصیل در دبیرستان البرز دبیری داشتیم  یادگار دوران پرشکوه دکتر مجتهدی. با دانش بسیار اما سخت‌گیر و بیش از حد منضبط.  در آغاز هر جلسه در کلاس گشتی می‌زد و تا می‌دید کسی کتاب درسی را نیاورده با بیان این جمله که «آب حوضی هم سطل خود را باید همراه داشته باشد» هر که را که کتاب با خود نیاورده بود اخراج می‌کرد. (آن‌قدر این عبارت را تکرار می‌کرد که از تمام آنچه گفت و درس داد تنها همین در ته ذهنم نشسته است!) دو سه ماهی بدین منوال گذشت تا یک روز که طاقت‌ها طاق شد بچه‌ها تصمیم گرفتند با اقدامی او را به چالش بکشند. این که جلسه بعد همه بی‌کتاب بیایند تا ببینند چه واکنشی نشان می‌دهد. همه را بیرون می‌کند یا کوتاه می‌آید؟ البته نوبت بعد همه را اخراج کرد اما از جانب مدیریت مواخذه و ناچار به ترک این رویه شد.

 نکته در همین تعداد است. اگر صحبت از دستگیری کنند و عدد ۱۰۰ هزار و صدها هزار باشد چه کنند؟ چرا که به زنان محدود نمی‌ماند. از حد مشخصی که بگذرد هر قانونی منسوخ و متروک می‌شود. می‌گویید نه؟‌ به دیش‌های ماهواره نگاه کنید. قانون هست اما در عمل نیست. مثل عین همان کتاب‌های درسی که یک روز همه نیاوردند وقانون دبیر محترم را متروک کرد دیش هایی که همه جا سبز شد هم آن قانون را کنار زد.

  سه. غیر استخدامی‌ها؛ یکی از ابزارهای تحمیل، رابطه استخدامی با دولت است اما از ۸۵ میلیون ایرانی تنها ۲۵ میلیون نفر کار می‌کنند و مگر چند درصد در استخدام دولت‌اند و چند درصد آنها زن‌اند؟ جدای این هر اداره و بنگاهی یونیفورم دارد و بحث ادارات نیست. جدل بر سر خیابان است. تازه در همان ادارات هم گاه ظاهرسازی است.


 چهار. افتخار؛ پاسبانی که به دست دزد یا متجاوز به کودکان یا قاتل بالفطره دست‌بند می‌زند در علن یا نزد وجدان خود به کار خود افتخار می‌کند. قاضی حکم‌دهنده نیز. اما آیا همه پلیس‌ها و قضات هم به برخورد احتمالی با زنان و دختران به صرف روسری افتخار خواهند کرد؟ جایی خوانده بودم که ساختن بمب، کاری آسان است منتها پیدا کردن کسی که حاضر باشد آن بمب را جایی کار بگذارد بسیار دشوار است چون باید برای انجام آن توجیه شود. قانون روی کاغذ را هم باید مجری با باور قلبی اجرا کند.


 پنج. مالیات؛ با کاهش درآمدهای نفتی اتکای دولت به مالیات و عوارض بیشتر شده تا جایی که وزیر اقتصاد گفته به نصف درآمدهای دولت رسیده است. پرداخت مالیات اما متقابلا انتظار دریافت خدمات را هم ایجاد می‌کند و قطع آن به هر بهانه نارضایتی به بار می‌آورد. تصور کنید چاله‌ای در مقابل خانه شماست که موجب آسیب به خودرو شما می‌شود. با شهرداری منطقه تماس می‌گیرید و بابت رفع آن پولی از شما می‌گیرند.

  اگر چند روز بعد دوباره نشست کند رفتار شما بیش از قبل مطالبه‌گرانه خواهد بود. چرا؟ چون پول داده‌اید و انتظار دارید. هر چه مردم بیشتر مالیات و عوارض بدهند مطالبه‌گر‌تر می‌شوند. نمی‌شود که مالیات بگیری و بعد بگویی به خاطر روسری خدمات نمی‌دهیم.


بگذارید مثالی بیاورم. چند سال قبل شاهد صحنه جالبی بودم. کمی پایین‌تر از میدان دکتر فاطمی یک صرافی وابسته به نهادی مهم قرار داشت. پیش از ادغام بانک متبوعه در شعب یکی از بانکها ،خانمی را دیدم که بدون پوشش حداکثری وارد آن صرافی شد و پولی داد یا گرفت و بعد خارج شد. 

  درست ۱۰ دقیقه  بعد باز او را دیدم. منتها این بار در جوار دفتری که به آن سر می‌زدم. در چند خیابان پایین‌تر و این بار در حال سر کردن چادر در پیاده‌رو برای ورود به یک مرکز درمانی وابسته به همان نهاد صاحب بانک و صرافی. در جای اول (‌صرافی اول خیابان جویبار) از او نخواسته بودند  چادر به سر کند تا بتواند وارد شود چون لابد به سپرده‌گذاری او و امثال او نیاز داشتند. در جای دوم و برای ورود به کلینیک اما خواستند چون این بار او بود که برای درمان دندان خود به آنان نیاز داشت! هر چه دولت، کم‌پول‌تر و به پول مردم نیازمند‌تر باشد شمشیر و اولدوروم بولدوروم آن هم کندتر می‌شود.

   راز سخت‌گیری‌های ساواک در دهه ۵۰ نیز چه بسا همین پرپول شدن دولت بعد از فوران درآمدهای نفتی بود و گرنه در عکس‌های دهه ۴۰ زندانیان سیاسی را در محوطه زندان قصر با کت وشلوار و کراوات هم می‌بینیم. در روزگاری که دولت در تامین مرغ و تخم‌مرغ هم مانده و سه وزارتخانه او بی وزیر است و به واردات مرغ از بلاروس روی آورده زمینه برای فشار در جاهای دیگر فراهم نیست. یعنی قاعدتا نباید فراهم باشد.


 شش. پوشش مهسا؛ با این لایحه (و اگر تصویب و تایید شود قانون) پوشش مهسا در چهارشنبه ۲۳ شهریور ۱۴۰۱ مشکلی نداشته و مستلزم جریمه هم نبوده است! به عبارت دیگر ۹ ماه است حکومت و جامعه درگیر موضوعی شده‌اند تا دختران روسری برافکنده را برسانند به همان پوشش مهسا! چرا که او به خاطر روسری نداشتن به مقر پلیس هدایت نشده بود. حال‌که ماجرای مهسا با آن پوشش حالا مطلوب به اینجا انجامید تکرار مهسا تا چه حد عاقلانه است؟ به همین خاطر در لایحه پلیس را از مواجهه مستقیم با زنان و دختران بر حذرداشته‌اند و همین هم اسباب نقد کیهان شده است.


 هفت. دشواری و آسانی؛ با اجرای این قانون شل و سفت کردن روسری به بارزترین نشانه در مخالفت یا موافقت با حکومت تبدیل خواهد شد. امکانی که هیچ ساختار سیاسی‌یی در دنیا به منتقدان خود نبخشیده است. به سخت شدن برانداختن روسری فکر کرده‌اند اما به آسان شدن اعتراض ظاهرا نه.


 هشت. تجربه ماهواره؛ اگر قانون برای منع و مقابله کافی بود قانون منع ماهواره یا فیلترینگ تلگرام هم باید کفایت می‌کرد. پدری که در حال تماشای شبکه ماهواره‌ای و هم زمان استفاده از تلگرام و اینستاگرام یا سر و کله‌زدن با فیلترشکن است و عملا خود قانون را نقض می‌کند چگونه می‌تواند به صرف استناد به قانون و جدای جنبه‌های شرعی و تربیتی خانوادگی به دختر خود بگوید روسری بگذار؟


 نُه. انتخابات؛ چند ماه دیگر انتخابات است. تا قبل از انتخابات ۱۴۰۰ و ۹۸ بخشی از رای دهندگان زنان کم‌پوشش بودند. آیا قرار است تنها زنان با پوشش حداکثری پای صندوق بیایند؟

لایحه حجاب؛ مشکل اصلی کجاست؟
 ده. فرهنگی یا سرهنگی؟ نوع پوشش مقوله‌ای فرهنگی است. این سخن به معنی آن نیست که نهادهای فرهنگی کم‌کاری کرده‌اند. چون در ادبیات رسمی به نهادهای ایدیولوژیک می‌گویند فرهنگی و اتفاقا هر کار که می‌توانستند کرده‌اند. صدا وسیما دیگر چه کار کند؟ در رخت‌خواب هم حجاب دارند. امام جمعه‌ها چه کار کنند؟ هر هفته دارند می‌گویند. فرهنگی یعنی جامعه کار خودش را می‌کند و منتظر دستور‌العمل نمی‌ماند.

 
  زن بی‌حجاب هم در مقابل تعمیرکار تلویزیون خانه همان جور نمی‌پوشد که شب در میهمانی یا در کوچه و خیابان. بلکه متناسب با فضا اندازه و میزان پوشش را تغییر می‌دهد. یعنی به نوع فرهنگ و خاستگاه و تربیت او بستگی دارد و متاثر از قانون نیست. منظور از مقوله فرهنگی این است.

  این لایحه کار دولت را سخت‌تر می‌کند. چون محال است بتواند رضایت هر دو طیف را به دست آورد. اگر درصدد جلب نظر پایگاه اجتماعی ۱۵ تا ۲۰ درصدی خود باشد  بقیه مردم چه؟ همان مردمی که رییس دولت خود را رییس جمهور آنان هم می‌داند و از آنها هم مالیات می گیرد. اگر بخواهد نظر هواداران آزادی پوشش را جلب کند پاسخ حامیان دوآتشه را چه بدهد که روزی از او خواهد پرسید به کدام دستاورد شما ببالیم؟ وضعیت حجاب هم که در دولت های هاشمی و خاتمی و روحانی بهتر بود.


  برای این که سوء تفاهم نشود جان کلام این نوشته را تکرار می کنم. مردم اول حرف زدند بعد دستور زبان درست شد. تازه آن دستور زبان در نوشتار رعایت می‌شود نه در گفتار. لباس هم عین همان است. اول لباس پوشیدند و بعد ضابطه ها شکل گرفت و به مرور تغییر یافت. همان طور که دستور زبان نمی تواند زبان گفتار را تغییر دهد و تنها بر نوشتار رسمی اثر می گذارد لایحه حجاب هم نمی‌تواند نوع پوشش زنان را به شکل مطلوب درآورد مگر در محافل رسمی مثل همان زبان نوشتار./ح

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار