مرور روزنامه‌های پنج شنبه ۲۶ آبان
لغو سفر مقامات آژانس به تهران، بازگشت ترامپ!، کلاف سردرگم برجام، لغو قانون تابعیت فرزندان مادر ایرانی، ترکش های جام جهانی و زیرکی کارلوس کی روش، اتمام حجت مجلس با دولت برای کنترل بازار دارو، خصوصی‌سازی به فروش نفت رسید!، حمله تروریستی در ایذه و اصفهان و مراحل تن دادن به مطالبات معترضان از مواردی است که موضوع گزارش های خبری و تحلیلی روزنامه‌های امروز شده است.
کد خبر: ۱۰۷۷۶۱۴
تاریخ انتشار: ۲۶ آبان ۱۴۰۱ - ۰۹:۰۰ 17 November 2022
 
 

 

به گزارش «تابناک» روزنامه های پنجشنبه ۲۶ آبان ماه در حالی چاپ و منتشر شد که تیراندازی در بازار ایذه و اصفهان، بازگشت ترامپ به سیاست با اعلام کاندیداتوری انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، ترس از تجربه فروشندگان نفت و پیام‌های پنهانی به تهران در صفحات نخست روزنامه های امروز برجسته شده است.

 
 
 

در ادامه تعدادی از یادداشت ها و سرمقاله های منتشره در روزنامه های امروز را مرور می کنیم؛

«ناپایداریِ پایدار»

علیرضا صدقی در سرمقاله امروز ابتکار با تیتر «ناپایداریِ پایدار» نوشت: نزدیک به دو ماه است که خیابان‌های ایران صحنه صف‌آرایی بخش‌هایی از مردم در برابر نیروهای امنیتی و انتظامی، لباس شخصی‌ها و در محل‌ها و مواردی «پلیس‌نماها»! است. در این صف‌آرایی طویل‌المدت که با فراز و فرودهایی همراه بوده، به نظر می‌رسد طرفین از قاعده و قراردادی نانوشته و حتی نادانسته تبعیت می‌کنند.


گویا طرفین منازعه به مرحله‌ای رسیده‌اند که توان هیچ یک بر دیگری غلبه حداکثری و تمام‌کننده ندارد. روندهای طی شده طی این ایام نشان می‌دهد که علی‌رغم وجود برخورد سلبی در قاعده هرم اعتراضات، تاثیرات مورد انتظار حاصل نشده و راهبردهای نهادهای امنیتی که از سالیان گذشته تاکنون پاسخگویی لازم به منظور آرام‌سازی ـ به هر شکلی ـ را داشته، دیگر کارکرد و کارآیی ندارند.


از سوی دیگر، دستِ کم مشاهدات میدانی نشان می‌دهد که جمعیت حاضر در خیابان نیز به دلایل متعدد نمی‌تواند بخش‌ها و گروه‌های دیگر اجتماعی را جذب کرده و در اقدامی فراگیر قدرت‌نمایی اثربخش خیابانی داشته باشد. بر این اساس، هر دو طرف به نوعی «ناپایداریِ پایدار» رضایت داده‌اند. به دیگر بیان، عناصر حاضر در خیابان در هر دو سوی منازعه، به جنگجویانی خسته و زخمی می‌مانند که نه از پای درمی‌آیند و نه توانایی و امکان از پای درآوردن طرف نبرد را دارند.


در چنین وضعیتی که «ناپایداری»، «پایدار» می‌شود و غبار میدان نبرد کمی و تنها کمی فرومی‌نشیند، نوبت به «حلقه‌های میانجی» می‌رسد. در حقیقت با بروز این موقعیت، «حلقه‌های میانجی» باید وارد میدان شوند تا بتوانند هر دو طرف به نقطه تعادل و توازن برسانند. به ویژه در «جامعه توده‌ای» ایران که حاکمیت به طریقی عامدانه و از طریق تصمیم‌گیری در سطوح عالیه، بخش قابل توجهی از نهادهای جامعه مدنی را از میان برده، نقش «حلقه‌های میانجی» بیش از گذشته رخ عیان می‌سازد.


البته نباید فراموش کرد که مقصود از عملکرد و ابتکار عمل «حلقه‌های میانجی» تلاش جهت بازگرداندن شرایط اجتماعی به وضعیت ماقبل اعتراضات نیست؛ بلکه این حلقه‌ها باید تلاش کنند تا علاوه بر تبیین شفاف «مطالبات اجتماعی»، گذار به سمت دستیابی آحاد جامعه به این مطالبات را با کمترین هزینه ممکن مهیا سازند. گرچه نقش این «حلقه‌های میانجی» نه «اصلاح‌طلبی» به مفهوم متعارف آن، بلکه بیشتر به نوعی «تحول‌خواهی» نزدیک است.


از دیگر مولفه‌های نوبنیاد جامعه ایران می‌توان به «سیاست‌زدایی از زندگی روزمره» نام برد. جامعه ایران و به ویژه حاضران در میدان اعتراضات 1401 (جنبش مهسا؛ یا خیزش زن، زندگی،‌ آزادی؛ یا هر عنوان دیگری) تلاش می‌کند تا به قدر مقدور و هر چه می‌تواند سیاست‌زدگی اسلاف خود را پساپشت خاطرات اجتماعی جمعی باقی گذشته و بیش از هر زمان دیگری، «زندگی را، زندگی کند». به طریق اولی، «زندگی» عنصر محوری مطالبات عمومی فعلی به مفهوم تام و تمام کلمه است.


با این مختصات و موقعیت، «حلقه‌های میانجی» در ایرانِ امروز نه از میان اصحاب سیاست یا ارباب قدرت،‌ بلکه از بین چهره‌ها و شخصیت‌هایی انتخاب خواهند شد که نسبتی موسع و وثیق با مفهوم زندگی داشته باشند. بر این اساس الگوهای تکرارشونده در ادوار گذشته دیگر کارآیی لازم به منظور حضوری اثربخش در ساختار و بافتار تحولات آتی را نخواهند داشت. این گزاره بدان معنی است که آینده ایران را کهن‌الگوهای پیشینی نخواهند ساخت، بلکه ایرانِ آینده متعلق به «حلقه‌های میانجی» غیرسیاسی خواهد بود. حلقه‌هایی که بتوانند با تکیه بر وجه عمومی و ملی، با ساده‌سازی مفاهیم عمیق جامعه‌شناسانه، جانِ کلام مردم را از موضعی عزتمندانه با نهاد قدرت مطرح کرده و نتیجه مقتضی را به دست آورد.


در صورت بروز و ایجاد چنین رویکردی و دستیابی به حلقه‌های میانجی در سریع‌ترین زمان ممکن، می‌توان نسبت به گذار مسالمت‌آمیز به بهره‌گیری حداکثری و هزینه حداقلی امیدوار بود. چرا که در غیر این صورت، افقی تاریک، نامطمئن، شکننده و خطرخیز فراروی ملک و میهن قرار خواهد گرفت.

 

کفن و دفن رسانه‌ای برجام

محمود حكيمي طی یادداشتی در شماره امروز روزنامه جوان با عنوان کفن و دفن رسانه‌ای برجام نوشت: «مرگ برجام» خبری بود که سه‌شنبه شب به سرعت از سوی شبکه‌های اجتماعی فارسی‌زبان و به نقل از شبکه تلویزیونی یک آلمان منتشر شد. متن خبر این بود: «امریکا برای همیشه مذاکرات با ایران را ترک کرد. امریکا مرگ برجام را اعلام کرد و مذاکرات به پایان رسید.» هر چند مرگ برجام در رسانه‌های خارجی پیش از این بار‌ها و به خصوص از سوی منتقدان برجام گفته شده بود، اما باید گفت که این متن به جای اینکه ترجمه‌ای از متن منتشرشده توسط شبکه یک آلمان باشد، تعبیر غلطی از آن بود که گویا به مذاق شبکه‌های اجتماعی فارسی‌زبان خوش آمده بود. به این جهت، مرگ برجام یک مرگ رسانه‌ای بود تا اینکه واقعیت داشته باشد، اما باید گفت که حال برجام این روز‌ها و با زیاده‌خواهی‌های امریکا و تروئیکای اروپایی چندان هم خوب نیست.

اصل ماجرا مربوط می‌شد به گزارشی که شبکه یک آلمان در برنامه خبری خود به نام تاگس‌شو پخش کرده بود. در این گزارش به حرف رابرت مالی، نماینده ویژه رئیس‌جمهور امریکا در امور ایران استناد شد که گفته بود علاوه بر مذاکرات در حال تزلزل، شرایط سیاسی فعلی نیز باعث شده است امریکا مذاکرات هسته‌ای را متوقف و بعد هم ایران را تهدید کند که اگر «برنامه هسته‌ای خود را از مرز‌های جدید عبور دهد، هماهنگ با شرکای اروپایی به آن پاسخ داده خواهد شد.»


هر چند در این گزارش خبری از پایان گرفتن مذاکرات هسته‌ای و به خصوص «مرگ برجام» نیست، اما سخنان مالی به روشنی نشان می‌دهد امریکا و متحدان اروپایی آن به جای اینکه به وعده خود برای بازگشت به برجام از طریق مذاکره عمل کنند، قصد دارند با اعمال فشار و تهدید از ایران باج‌خواهی کنند. این یک زیاده‌خواهی آشکار است و استفاده ابزاری از آژانس بین‌المللی انرژی اتمی نیز در دستور کار آن‌ها قرار گرفته است. قطعنامه مشترک امریکا و سه کشور بریتانیا، آلمان و فرانسه مشهور به تروئیکای اروپایی نقشه راه اجرای این باج‌خواهی است که این چهار کشور قصد دارند پیش‌نویس آن را به بهانه مسائل پادمانی مورد ادعای خود در نشست روز چهارشنبه شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در وین مطرح کنند.


این چهار کشور پیش‌نویس خود را روز جمعه روی میز شورای حکام گذاشتند تا اینکه با فشار بر اعضای شورا در این چند روز، بتوانند قطعنامه‌ای ضدایران از نشست سه روزه شورا به دست بیاورند.


در این بین، نکته قابل توجه اقدامات تند و افراطی آنالنا بربوک است که برخلاف وزرای خارجه پیشین آلمان، او نقش اول را در این نمایش ضدایرانی به عهده گرفته و دیدار وی با رافائل گروسی، مدیر کل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی یک روز قبل از نشست شورای حکام نشان می‌دهد او عملاً نقش عامل اجرایی باج‌خواهی هسته‌ای امریکا و اروپایی‌ها را به عهده گرفته است. در هر صورت، مسیر فعلی باج‌خواهی هسته‌ای امریکا و تروئیکای اروپایی نه تنها برخلاف ادعای آن‌ها برای انجام مذاکرات و بازگشت به برجام است بلکه با طرح قطعنامه پیشنهادی و تصویب احتمالی آن در شورای حکام، عملاً مسیر هر گونه مذاکرات برای بازگشت به برجام بسته خواهد شد.

شکی نیست این روند برخلاف ادعای جوزپ بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در چند روز گذشته است که گفته بود من به عنوان هماهنگ‌کننده ارشد مذاکرات تلاش می‌کنم برجام را احیا کنم. شاید بورل هنوز امیدوار به احیای برجام است و او در نقش پلیس خوب در برابر نقش پلیس بد بربوک و هماتایان امریکایی و اروپایی‌اش، این حرف را می‌زند، اما در هر صورت، امیدواری او برای احیای برجام به هیچ وجه با باج‌خواهی هسته‌ای امریکا و تروئیکای اروپایی همخوانی ندارد و نمی‌توان انتظار داشت با وجود تصویب قطعنامه پیشنهادی این کشور‌ها در شورای حکام امیدی به احیای برجام وجود دارد.
به این ترتیب، برجام برخلاف خبر منتشرشده در شبکه‌های اجتماعی فارسی‌زبان هنوز نمرده است، اما باید گفت که با وجود باج‌خواهی هسته‌ای امریکا و تروئیکای اروپایی حال و روز خوبی هم ندارد.

 

مجلسي كه تحمل تذكر نماينده را ندارد!

احمد مازني طی یادداشتی با عنوان مجلسي كه تحمل تذكر نماينده را ندارد! در شماره امروز اعتماد نوشت: چند روز قبل يكي از نمايندگان مجلس در مورد نحوه برخورد با معترضين حوزه انتخابيه‌اش تذكر داد. در حين تذكر، از هيات رييسه ايشان را دعوت به ختم تذكر كردند، اما نماينده مذكور به تذكرش ادامه داد. هيات رييسه ميكروفن نماينده را قطع كرد! و چند روز بعد همين رفتار هنگام نطق نماينده ديگري تكرار شد. به نظر مي‌رسد قطع ميكروفن بد‌ترين كار ممكن بود، چراكه براي مواجهه با تذكر نماينده مذكور چند حالت متصور است: يك حالت اينكه تذكر نماينده را در وقت مقرر گوش بدهند و پس از اتمام سخنان وي به يكي از نمايندگان مخالف وقت بدهند تا درباره موضوع مطرح شده نظر مخالف را اعلام كند. حالت دوم اينكه رييس جلسه (رييس يا نايب‌رييس) بعد از شنيدن تذكر، به اظهارات ايشان پاسخ بدهد. حالت سوم اينكه مقام مسوول دولتي مثلا وزير كشور به جلسه بعدي دعوت مي‌شد تا در مورد اظهارات نماينده مردم توضيح دهد و بالاخره حالت چهارم قطع ميكروفن بود كه از قضا همين حالت كه بدترين حالت ممكن است توسط هيات رييسه انتخاب شد و صداي نماينده مجلس را قطع كردند! اين در حالي است كه از مجلس انتظار مي‌رفت به دليل ضعف‌هاي مقامات مسوول در مديريت اعتراضات مردمي اين مقامات را به مجلس احضار و آنان را مورد بازخواست قرار مي‌دادند، مجلس بايد وزير كشور را استيضاح مي‌كرد. نه اينكه صداي نماينده مردم را قطع كند. مردم مي‌گويند نماينده‌اي كه قدرت يك تذكر را ندارد چگونه مي‌تواند از حقوق موكلينش دفاع كند؟ وقتي ظرفيت شنيدن صداي نماينده مجلس از تريبون مجلس را نداريم پس مردمي كه صداي‌شان به جايي نمي‌رسد چه كنند؟


آقاي رييس مجلس! آقايان هيات رييسه!


شما كه نتوانستيد حق مسلم مردم طبق اصل بيست و هفتم قانون اساسي براي برگزاري تجمعات اعتراضي را محقق كنيد، شما كه براي تامين معيشت مردم نتوانستيد كاري كنيد، شما كه براي گراني و تورم كمرشكن حتي يك سوال از رييس‌جمهور نكرديد!
لااقل صداي معدود نمايندگان مجلس را قطع نكنيد.
دوره مجلس يازدهم رو به پايان است.
با مردم مهربان‌تر باشيد.

 
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار