بدون اینکه به این موضوع اندیشیده شود که نشنیدن صدای این مردم ،باز نکردن باب گفتگو با مخالفین و حتی کنترل ظاهری ناآرامی ها همان پاک کردن صورت مساله و بنوعی گول زدن خود است ،چرا که مدام که صدای این مردم شنیده نشود ،فضای گفتگو ایجاد نشود و به مطالبات مردم جامه عمل پوشانیده نشود ،این آتش در زیر خاکستر باقی خواهد ماند و با بهانه دیگر باز اش همان آش و کاسه همان کاسه خواهد بود !
کد خبر: ۱۰۷۰۱۸۳
تاریخ انتشار: ۱۰ مهر ۱۴۰۱ - ۱۳:۲۹ 02 October 2022

تابناک ایلام علی اصغر اسدی ::براساس فیزیولوژی بدن ،وقتی در نقطه ای از اعضای بدن دردی احساس می شود یعنی بیماری یا نقصی جدی در بدن نمایان شده است ،این درد به منزله یک هشدار است که فرد برای درمان قطعی درد اقدامی انجام دهد.

اما گاه افرادی به جای شناسایی بیماری و درمان قطعی به دنبال راهی برای خلاصی از درد و آثار آن می گردند، از قرص گرفته تا آمپول و هر ابزار دیگری را برای رهایی از درد مصرف می کنند.

شاید در چنین رویکردی برای یک مدت کوتاهی فرد از رنج و عذاب درد ناشی از بیماری خلاصی باید اما اساس ماجرا یعنی بیماری هیچ تغییری نکرده است و تسکین مقطعی درد و غفلت از اصل بیماری باعث پیشرفت بیماری می شود و فرد را از پای در می آورد

اما در این بین هستند طیفی از آدمها که همیشه به دنبال نمایش وضعیتی خلاف واقع هستند ،یعنی درد را احساس می کنند ،می دانند که این درد ریشه در یک بیماری دارد ،اما به این حال خود را به راهی دیگر زده و سعی دارند اینچنین وانمود کنند که همه چیز بر اساس روال است

این دست آدمها که با واقعیت درد و بیماری با علم به وجود آن بیگانه اند به یقین خیلی زود تر از دیگران آسیب پذیرند و به مراتب ببش از دیگران در معرض نابودی قرار دارند ،به معنایی دیگر خود را گول می زنند ،هم به خود آسیب می زنند هم به دیگران !

این مثال را در مقدمه آوردم که وضعیت جاری کشور قدری برای سیاستگذاران و تصمیم گیران قابل پذیرش شود ،در نظام های مردم سالار که ارکان قدرت با اراده و‌رای مردم انتخاب می شود و مردم با معنای کلمه بر رفتار کارگزاران نظارت دارند ،احزاب ،تشکل ها ،رسانه ها اعم از مکتوب و دیجیتال نقش درد را در بدن ایفا می کنند

به معنای روشن تر چنانچه در نتیجه حکمرانی غلط کارگزاران یک بیماری در جامعه پدیدار شود خواه این بیماری در حوزه اقتصاد و معیشت باشد خواه فرهنگی و اجتماعی ،این رسانه ها و تشکل ها هستند که با ورود به موضوع به مثابه دردی که وجود بیماری را هشدار می دهد ،با اقدام خود نظیر نوشتن ،فرباد زدن و در نهایت تجمع ،بیماری را گوشزد می کنند

اینجاست که می گویند احزاب ،تشکل ها و رسانه ها نقش کاتالیزور را در حکمرانی بازی می کنند ،یقینا وجود احزاب و رسانه های پویای منتقد باید نعمتی بزرگ برای کشور قلمداد شود چرا که هم مانع از توتالیتره قدرت شده و هم با بیان دردها و معرفی به سیاستگذاران برای اتخاذ تصمیم درست بر بروز واکنش های بعدی از سوی جامعه جلوگیری به عمل می آورند

اتفاقات ده روز اخیر کشور را باید نتیجه مستقیم خلاء حضور احزاب ،تشکل ها ، رسانه های آزاد . عدم تریبون دادن به مخالفین . تفاوت قایل شدن بین مردم و تبدیل آنان به خودی و غیر خودی معنا کرد .

چرا که اگر ابزار مردمسالاری به معنای واقعی در کشور وجود داشت ،منتقدین و مخالفین مجالی برای بیان خواسته هایشان پیدا می کردند ،احزاب و تشکل ها بعنوان نمایندگان مردم خواسته های آنان را مطرح و با تصمیم گیران گفتگو می کردند و باب انتقاد صریح از سوی رسانه ها باز بود ،این یعنی حرف دل مردم از سوی تشکل ها و رسانه ها گفته می شد ،دیگر ضرورتی ایجاب نمی کرد که خود مردم به بهانه مرگ یک هموطن به خیابان ریخته و بدلیل به خشونت کشیده شدن تجمعات ،حتی مسلم ترین حق قانونی خود براساس اصل 27قانون اساسی را هم از دست دهند.

یکی دیگر از مشکلات اساسی کشور ،نفهمیدن است ،البته اینجا سر دو راهی قرار گرفته ام که آیا واقعا نمی فهمند یا خود را به نفهمی زده اند !حالا فرق چندانی به حال اصل موضوع ندارد که نمی خواهند قبول کنند اینهایی که به خیابان ریخته اند و ۷۰۰میلیارد به اموال عمومی خسارت زده اند همین مردم ایران هستند

حتی اگر با تحریک بیگانکان دست به خشونت زده باشند ،تخریب کرده یا سوزانده اند بازهم مردم ماهستند، مردمی هستند که در فقدان ابزاری برای بیان خواسته هایشان ،نشنیده شدن صدایشان از رسانه های رسمی ودر غیبت تشکل های مردمی برای بیان مطالبات مردم ،حال خود دست به کار شده و در خیابان ها صدایشان را بلند کرده اند

یکی از اثرات مخرب نفهمیدن این مردم از سوی مسولین لیبل زنی است ،زدن لیبل هایی از جنس اغتشاشگر ،آشوب گر، اراذل و اوباش و در جایی پادو سرویس های امنیتی خارجی بر پیشانی همین مردم معترض است ،تا به جای شنیدن صدایشان براحتی صدایشان خفه شود .

بدون اینکه به این موضوع اندیشیده شود که نشنیدن صدای این مردم ،باز نکردن باب گفتگو با مخالفین و حتی کنترل ظاهری ناآرامی ها همان پاک کردن صورت مساله و بنوعی گول زدن خود است ،چرا که مدام که صدای این مردم شنیده نشود ،فضای گفتگو ایجاد نشود و به مطالبات مردم جامه عمل پوشانیده نشود ،این آتش در زیر خاکستر باقی خواهد ماند و با بهانه دیگر باز اش همان آش و کاسه همان کاسه خواهد بود !

در انتهای یادداشت نگرانی عمیق خود را از سرنوشت نظام و کشورم با ذکر دو رویداد تاریخی عبرت آموز بیان می دارم ،امیدوارم کثمز ثمر واقع شود.

رویداد اول ؛در سالهای مبارزه و قیام مردم ایران به رهبری امام خمینی برعلیه طاغوت شاهنشاهی ،هر بار که تجمعی اعتراضی شکل می گرفت ،درباریان و نیروهای امنیتی در گفتگوی با رسانه ها آنان را اوباش ،آشوبگر و خرابکاری معرفی می کردند که با خط گیری از بیگانگان در صدد خدشه دار کردن امنیت ملی کشور گام بر می دارند .

این برچسب زنی ها از سوی رژیم شاه و عوامل امنیتی آن در حالی به انقلابیون زده میشد که جنس آنها از همین مردمی بود که روند براندازی را تا دی ماه ۵۷ ادامه دادند.

شاه زمانی صدای انقلاب ملت ایران را شنید و به زبان اورد که واقعا دیر شده بود ،حتی واگذاری قدرت به بختیار ملی مذهبی زندانی هم نتوانست کشتی قدرت گرفتار شده در گل را نجات دهد و نتیجه آن شد انقلاب اسلامی مردم ایران در بهمن ۱۳۵۷!!

رویداد دوم ؛قیام تونس (۲۰۱۰–۲۰۱۱) معروف به انقلاب یاس تونس است یک کارزار فشرده ۲۸ روزه مقاومت مدنی و سلسله‌ای از تظاهرات‌های خیابانی در تونس بود که از دسامبر ۲۰۱۰ آغاز شد.

در تاریخ ۱۴ ژانویهٔ ۲۰۱۱ میلادی، (۲۴ دی ۱۳۸۹ خورشیدی) و در پی ناآرامی‌ها و اعتراضات گسترده مردم تونس و کشته‌شدن ده‌ها نفر از معترضان در حمله نیروهای امنیتی به تظاهرکنندگان ضددولتی،زین‌العابدین بن علی ابتدا دولت و مجلس را منحل کرد و سپس از قدرت کنار رفت و پس از ۲۱ سال قدرت، جای خود را موقتاً به محمد الغنوشی، نخست‌وزیر سپرد.

 وی به همراه خانواده‌اش به عربستان سعودی گریخت.در نهایت به دموکراتیزه کردن کامل کشور و برگزاری انتخابات آزاد و دموکراتیک منجر شد.

جرقه انقلاب و‌قیام تونس را خودسوزی یک مردم در مقابل یکی از ساختمان های دولتی و مرگ وی زد ،کسانی که این روزها با طعن و توهین با مرگ یک دختر هموطن مواجهه شده و آن را اقدامی سبک می شمرند باید این رویداد تونس را بعنوان عبرتی تاریخی در نظر بگیرند.

در پایان می خواهم بگویم که من دوستدار کشورم ،پایبند به نظام و ساختار سیاسی آن و قانون اساسی این کشور هستم ،برای بقا و حفظ امنیت ملی کشور از هیچ هزینه ای فروگذار نخواهم بود .

اما و اما نگران کشورم هستم ،نگران نظامی هستم که محصول خون صدها هزار جوان این کشور است ،نگران سیستمی هستم که برای ایجادش خون داده شد ،به اطرافم می نگرم از سوریه تا عراق و افغانستان ،بخاطر امنیت نداشته این کشورها و ضعف حکومت مرکزیشان بر خود می لرزم ،پس بخاطر خدا صدای مردم را بشنوید و به واقعیت تن دهید !

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار